روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • صفحه خانگی
  • >
  • دبستان
  • >
  • عدم فهم به فهم عدم

تأملی در مبانی جهل مرکب درباره «علوم سیاسی»
عدم فهم به فهم عدم

  • فوریه 2, 2023

۱

نگارنده این سطور، سال‌ها مواجه بوده با مقاومتِ «غیرفلسفی» اردوگاه قائلان به وجودِ معتبرِ «فلسفه‌ی اسلامی»، در برابر این مدعا که وجود چیزی به اسم و رسمِ «فلسفه‌ی اسلامی»، مطلقاً دارای اعتبار و در خور اعتنا نیست. آن نوع مقاومت «غیرفلسفی»، با گام نهادنِ اهالی آن اردوگاه، در وادی انتشار مدافعاتی در راستای اثبات مدعای وجودِ معتبرِ «فلسفه‌ی اسلامی»، وارد وادی دیگری شد. در این وادی، با ارائه‌ی «استدلالاتی» از جانب حضرات مواجه بودیم که بیش از پیش نشان می‌داد مدافعان «فلسفه‌ی اسلامی»، در راستای اثبات مدعیاتِ خود، چگونه آشکارا به هبوط در هاویه‌ی انواع مغالطه دچار می‌شدند. به دیگر بیان، برای اثبات مدعای کانونی خود، ناظر به وجودِ معتبرِ «فلسفه‌ی اسلامی»، به طرح استدلالاتی بسیار سست و سقیم می‌پرداختند. و این، همان اصل و اساس مشی ایشان در عرصه‌ی «فلسفه‌ی اسلامی» بود. با مشاهده‌ی این فضاحتِ علمی بود که در جایی نوشتم «بدترین حملات به فلسفه طی دهه‌های اخیر در ایران، از جانب مدافعان «فلسفه‌ی اسلامی» انجام گرفته است».

اما در سال‌های اخیر، همین نوع مواجهه را با مدافعان وجودِ معتبرِ «علوم سیاسی» نیز از سر گذرانده‌ام. این حضرات نیز، ابتدا از درِ مقاومت‌های «غیرعلمی» در دفاع از وجودِ معتبرِ «علوم سیاسی» وارد شدند، و در ادامه، هرچه پیش‌تر رفتند، بیش‌تر نشان دادند که چرا و چگونه نمی‌توانند بفهمند که چیزی به اسم و رسمِ «علوم سیاسی»، مطلقاً دارای اعتبار و در خور اعتنا نیست. البته تفاوت این عرصه با عرصه‌ی «فلسفه‌ی اسلامی» در این بود که در دفاع از وجودِ معتبرِ «علوم سیاسی»، بر سبیل تسامح، می‌توان ناظر به سده‌های گذشته به طرح نظر پرداخت، در حالی که «فلسفه‌ی اسلامی» نه در زمانه‌ی اکنون، بلکه در هیچ زمان و زمینه و زمانه‌ای، دارای اعتبار و در خور اعتنا نبوده و نیست.

اما چرا بر این مسئله تکیه و تأکید دارم که مدافعان «علوم سیاسی»، دلایل انتفاء اعتبار «علوم سیاسی» در زمانه‌ی اکنون را نمی‌توانند بفهمند؟ در ادامه نشان خواهم داد که چرا و چگونه مسیر فهمِ مدعای اصلی، از وادی فهمِ دلایل این نوع عدم توانایی در فهم‌ می‌گذرد. به دیگر بیان، برای وصول به آگاهی در این زمینه، ابتدا باید در تبدیل جهل مرکبِ حضرات به جهل بسیط کوشید.

تا نفهمیم که چه چیزهایی را نمی‌فهمیم، نمی‌توانیم بفهمیم چرا آن چیزها را نمی‌فهمیم، و تا نفهمیم که چرا آن چیزها را نمی‌فهمیم، نمی‌توانیم آن چیزها را بفهمیم.

۲

مدرسه علوم سیاسی، در ایران، ۷ سال پیش از صدور فرمان مشروطیت تأسیس شد. رجال حکومتی و تجار و برخی از روشنفکران، از سال‌ها پیش از تأسیس این مدرسه، در سفرهایی به ممالک راقیه، با سلطه و سیطره‌ی شرایط و ضوابطی در عرصه‌ی سیاستِ کشورهای اروپایی مواجه شده بودند که وجود آن را می‌دیدند اما علل و دلایل آن را نمی‌فهمیدند. این فاصله‌ی میان «دیدن» و «فهمیدن»، باعث تبدیل آن زائران فرنگستان به «گنگ‌هایی خواب دیده» شده بود. حضرات، علل و دلایل ایجاد آن‌چه در ممالک راقیه دیده بودند را نمی‌فهمیدند، و چون نمی‌فهمیدند، نمی‌توانستند به ارائه‌ی تقریری از آن‌ها، برای دیگر ایرانیان بپردازند. بر این اساس بود که کسی چون میرزا حبیب الله افشار، در «سفرنامه سیف‌الملک»، روایت خود از مشاهده‌ی «کارخانه» را این‌گونه به دیگر ایرانیان ارائه می‌کرد «تفصیل آن کارخانه را چون هیچ متبادر به ذهنِ اهل ایران نیست، به طور تحریر، نمی‌توان گنجانید؛ جز به مشاهده نمی‌توان فهمید». هم او، نمی‌دانست که آن‌چه مشاهده کرده بود، نه در «تحریر» بلکه در «فهم» او نمی‌گنجید، و چون چنین بود، حتی مشاهده‌ی آن از جانب اهل ایران نیز نمی‌توانست راهی به وادی فهم بیابد.

یکی از مهم‌ترین دلایل تأسیس مدرسه علوم سیاسی در ایرانِ دوران مظفری، فهم و درک و دریافتِ اهمیتِ بنیادین این «نفهمیدن‌ها» بود. هدف از تأسیس مدرسه علوم سیاسی، در ایرانِ آن روزگار، بر خلاف ادعای آلوده به بلاهت عده‌ای از تاریخ نویسانِ اهل ایدئولوژی، تولید «کارمندِ» وزارت خارجه و سایر بخش‌های دولت نبود. اگرچه این مورد، بیش از یک سده پس از تأسیس آن مدرسه، بدل به اصل و اساسِ کارکرد آن شده است.

معنا و مبنای تأسیس مدرسه علوم سیاسی، در ایران، کوشش در راستای فهمِ علل و دلایل آن نوع «نفهمیدن‌ها» بود. اجتهادات نظریِ عده‌ای در درون مناسبات حکومت، از دوران صفویه به بعد، درباره موازین و معاییر «توسعه‌ی» اقتصادی و سیاسی و حقوقی، وقتی در ادامه، به اوج مجادلات دوران‌سازِ سلسله قاجار با همسایگانِ مجهز به علوم و فنونِ پیشرفته رسید، سبب شد تا شاهزاده‌ای چون عباس میرزا، در برابر سفیر ناپلئون، این‌گونه از چاه جهل مرکب، خود را به چاله‌ی جهل بسیط برساند «…بسان موجهای خروشان دریا که در برابر صخره‌های بی‌حرکت ساحل درهم می‌شکنند، دلاوری‌های من در برابر سپاه روس شکست خورده است. مردم کارهای مرا می‌ستایند، اما تنها خودِ من از ضعف‌های خود خبر دارم… چه قدرتی این چنین شما را بر ما برتری داده است؟ سبب پیشرفت‌های شما و ضعف همیشگی ما چیست؟ شما با فن فرمانروایی، فن پیروزی و هنر به کار گرفتن همه‌ی تواناهای انسانی آشنایی دارید، در حالی که ما در جهلی شرمناک محکوم به زندگی گیاهی هستیم و کمتر به آینده می‌اندیشیم. آیا قابلیت سکونت، باروری و ثروت خاک مشرق زمین از اروپای شما کمتر است؟ آیا شعاع‌های آفتاب، که پیش از آن که به شما برسد، نخست، بر روی کشور ما پرتو می‌افکند، خیر کمتری به ما می‌رساند تا آن‌گاه که بالای سر شما قرار دارد؟ آیا اراده‌ی آفریدگارِ نیکی‌ده، که مائده‌های گوناگونی خلق کرده است، بر این قرار گرفته است که لطفش به شما بیش از ما شامل شود؟ من که چنین گمان نمی‌کنم.»

در ادامه، معدود افرادی خود را به عباس میزا رسانده، و در آستانه‌ی فهم دلایل این نفهمیدن‌ها، قرار گرفتند. طرفه آن‌که، ناصرالدین شاه نیز حدود یک دهه پیش از تأسیس مدرسه علوم سیاسی، پس از بازگشت از سومین سفر به اروپا، به اطرافیان خود می‌گوید وقتی از حاکم ورشو علت آن همه انواع ترقیات را پرسیدم، پاسخی داد که «به من خیلی سنگین و ناگوار آمد و مثل فحش و دشنام در من اثر کرد.» پاسخ حاکم ورشو به شاه ایران چنین بوده که «ترقیات و آبادی‌ها لازمه‌ی امنیت مُلک است؛ و در سایه‌ی قانون، وجود و ظهور این چیزها لازم و طبیعی است.» پس از این است که شاه قاجار خطاب به اطرافیان خود می‌گوید «در این سفر آن‌چه ملاحظه کردیم تمام نظم و ترقی اروپ به جهت این است که قانون دارند. ما هم عزم خود را جزم نموده‌ایم که در ایران قانونی ایجاد نموده، از روی قانون رفتار نماییم. شما بنشینید و قانونی بنویسید.»

۳

مدرسه علوم سیاسی، در ایران، ۴۳ سال پس از مرگ آگوست کُنت، و ۵۱ سال پس از انتشار مانیفست حزب کمونیست، تأسیس شد. در زمان تأسیس این مدرسه، متولیان و معلمان آن، خبر و اثری از مباحثات و مجادلات ستبر و سترگی که از سده‌های ۱۸ و ۱۹ در اروپا درباره ترسیم مختصات و مشخصات علم سیاست درگرفته بود، در بساط نداشتند.

در اروپای آن دوران، مشخصاً دو نظام نظریِ پوزیتویسم و مارکسیسم، رخنه‌های دوران‌سازی در جدارِ نظرورزی‌های فلسفی و الهیاتی و علمی درباره سیاست، ایجاد کرده بودند. پوزیتویسم در موارد و مسائل متعددی دارای وجوه اشتراک انکارناپذیری با مارکسیسم بود، و یکی از مهم‌ترین این وجوه، خروشِ انتقادی پوزیتویسم و مارکسیسم بر علیه فلسفه و الهیات و متافیزیک بود. سال‌ها پیش از آگوست کُنت، امثال سن‌سیمون به عنوان یکی از آباء «سوسیالیسم علمی»، این سودا در سر داشتند که «سیاست» را از کاملاً از قیود متافیزیکی و الهیاتی رها کنند. به دیگر بیان، «سیاست» در این دوران بود که باید حجیّت خود را به عنوان یکی از «علوم تجربی» اثبات می‌کرد. پوزیتوسیم و مارکسیسم، از این منظر، نه تنها مسیر خود را در ساحت آنتولوژی و اپیستمولوژی از اسلاف خود جدا کرده بودند، بلکه به طرح این مدعا می‌پرداختند که در عرصه‌ی متدولوژی نیز علم سیاست بر محور و مدار متدولوژی علومی چون فیزیک و زیست‌شناسی و شیمی قرار دارد. به دیگر بیان، تالی آن تغییر بینش نسبت به سیاست از وجه معرفتی، تغییر مبانی «روشی»، در علم سیاست بود.

کُنت بر همین اساس بود که علم سیاست را در جایگاه «فیزیک اجتماعی» می‌نشاند، و در سوی دیگر میدان، مارکس نیز اگرچه به طرح انتقاداتی علیه کُنت و پوزیتسویم می‌پرداخت، اما به اقتفای نظام نظری کُنت، در سودای پیوند علم سیاست با «زیست‌شناسی داروینی» بود. محور و مدار نظرورزی‌های پوزیتوسیت‌ها و مارکسیست‌ها در آن دوران -و پس از آن- این بود که رابطه‌ی سیاست با زیست اجتماعی انسان کاملاً در «جهان جدید» دچار تحولات و تبدلات اساسی شده نسبت به دوران سلطه‌ی فلسفه بر سیاست؛ در یونان باستان، و دوران سلطه‌ی الهیات بر سیاست؛ در دوران پساهلنیستی. با در نظر داشتن همین تحولات و تبدلات بود که «سیاست» باید از سلطه‌ی فلسفه و الهیات و متافیزیک، رها می‌شد. به دیگر بیان، به باور ایشان، به پایان دوران اسارت «سیاست» در قیودِ آفت‌بار مابعد الطبیعه و ماوراء الطبیعه، رسیده بودیم.

مارکس اما در ادامه، مسیر خود را کاملاً از برخی از مبانی و مبادی مشترک با پوزیتویسم جدا کرد. معنا و مبنای این «جدایی»، از این قرار و بر این مدار بود که مارکس، «سیاست» را به مثابه یکی از اقسام حکمت عملی، از قیود تقلیل به «علم» جدا کرد و بر وجه غالب «سیاست» به مثابه «فن»، تکیه و تأکید ویژه داشت؛ چرا که، در پیِ درانداختن طرحی در راستای اثبات حجیّت «سیاست» به عنوان عرصه ای دارای کارکردِ بنیادینِ «تغییر» بود، نه «تأویل»؛ که مبنای مواجهه‌ی اهل فلسفه بوده با سیاست.

بر این اساس، حدود و ثغور علم سیاست، پس از این دوران، دچار تحولات و تبدلات اساسی شد. «سیاست» از یک سو، در پیوند با «علوم تجربی طبیعی» قرار گرفته بود، از دیگر سو، با سلطه و سیطره‌ی کامل بر زیست اجتماعی انسان، در پیوند با عرصه‌های دیگری چون اقتصاد، قرار گرفته بود، از دیگر سو، بر اساس نظام نظری مبتنی بر «حکومت قانون»، در پیوند با «حقوق» قرار گرفته بود، و از دیگر سو، پیوند انکارناپذیر خود را با فلسفه از دست نداده بود، و از دیگر سو، هنوز در بسیاری از نقاط جهان تخته‌بندِ الهیات بود.

مجموعه‌ی این شرایط باعث شد تا علم سیاست بدل به میدانی مبسوط و موسّع شود که بر اساس آن، استعمال و استخدام عبارت «علوم سیاسی» با توجه به آن شرایط، قابل فهم و – در آن شرایط- قابل اعتبار بود.

به یاد آرید که در دوران تأسیس مدرسه علوم سیاسی، در ایران، بلافاصله آن مدرسه در پیوندِ مبتنی بر اشتراک و وحدت قرار گرفت با مدرسه حقوق، و مدرسه اقتصاد. و این مورد، نه تنها در ایرانِ آن دوران، بلکه در بسیاری از کشورهای اروپایی نیز دقیقاً بر همین اساس ایجاد و انجام شده بود.

اما در ادامه، استحکام مبانی نظریِ علوم تجربیِ طبیعی، باعث شد تا مرزبندی این بخش به عنوان «natural science»، از سیاست به عنوان یکی از اقسام علوم تجربی انسانی، بسیار آشکارتر و برجسته‌تر شود. بر این اساس، «سیاست» به عنوان بخشی از «دیسیپلین»های مبتنی بر روش «تجربی»؛ به عنوان «science» مطرح بود، و مرزبندی مشخصی با «دیسیپلین»های مبتنی بر روش «پیشاتجربی»، و «دیسیپلین»های مبتنی بر روش «تاریخی» داشت. اما در همان محدوده‌ی «science» سال‌ها پس از امثال آگوست کُنت، مرزهای میان «natural science» و «social science» ، و به طریق اولی مرزهای میان فلسفه و الهیات با سیاست، و مرزهای میان بخش‌های مختلف علوم تجربی انسانی از جمله روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و اقتصاد و حقوق و… با سیاست، چنان به صورت آشکار و برجسته تنقیح و ترسیم شده بود، که بحث در استقلالِ علم سیاست، به صورت ضرورتی انکارناپذیر، مشروعیت یافته بود. از دیگر سو، و از منظرِ «تخصص‌گرایی» (specialization)، و در وجه ناظر به عرصه‌ی عمل، از منظرِ «حرفه‌گرایی» (vocationalism) نیز آن نوع «استقلال» مبتنی بر مرزبندی مشخص، باعث انسداد مسیر بازگشت به بحث بر اساس وجودِ معتبرِ «علوم سیاسی» می‌شد.

۴

یکی از فرآورده‌های تئوریک مدرسه علوم سیاسی، در ایرانِ عهد مظفری، رساله‌ی «حقوق اساسی» بود. محمدعلی فروغی به عنوان نگارنده‌ی این رساله، در همان مدرسه به ریاست پدرش مشغول به تدریس بود. فروغی در بخشی از آن رساله می‌نویسد «علم حقوق علم به قوانینی است که به جهت انتظام هیأت اجتماعیه‌ی بشر وضع شده و باید به قوه‌ی جبریه مجری گردد. حکمای قدیم ما این علم را سیاست مُدن می‌گفتند و حقوق اصطلاح جدید است». در آن دوران، و در همان رساله، بحث از «حقوق ملّت» مطرح می‌شود که در سپهر سیاسی ایران، دارای هیچ‌گونه پشتوانه‌ی تاریخی ِنظری و عملی نبود. اما یکی دانستن «سیاست مُدن» و «علم حقوق»، با توجه به این شرایط از جانب فروغی مطرح می‌شد که در آن دوران، هر بحثی درباره سامان زیست اجتماعی انسان بر اساس «سیاست»، ناظر به گذر انسان بود از عرصه‌ی تکلیف در جایگاه رعیت، به سوی عرصه‌ی حقوق در جایگاه شهروند. بر این اساس، «علم حقوق» دارای قابلیت تقلیل به «سیاست مُدن» بود. و این در حالی بود، که سال‌ها پس از آن دوران، تقلیل «علم حقوق» به «سیاست مُدن»، طیره‌ی عقل، و اثبات جهالت مضاعف بود.

از دیگر سو، بر اساس همان نوع مواجهه‌ی مبسوط و موسّع با «علوم» بود که از همان دوران، تا زمانه‌ی اکنون، در ظل و ذیل نظام آموزش عالی کشور، به همان نسبت که حضرات در صورِ جهل مرکب وجودِ معتبرِ «فلسفه اسلامی» و «علوم سیاسی» می‌دمند، فلسفه را نیز یکی از «علوم انسانی»(کذا) می‌نامند و می‌دانند.

معنا و مبنای تأسیس مدرسه علوم سیاسی، در ایران، این بود که مسیرِ اجتهادات نظری درباره جهل نسبت به رابطه‌ی میان عرصه‌هایی چون فلسفه و الهیات و علوم تجربی طبیعی با «سیاست»، هم‌وار و فراخ شود. اما نوع مواجهه‌ی حکومت پهلوی و حکومت جمهوری اسلامی، با عرصه‌ی «سیاست»، و دانشگاه، طی حدود یک سده‌ی اخیر، دارای توالی فاسد متعدد و متنوعی بود که یکی از آن‌ها انسداد مسیر حرکت از جهل مرکب به جهل بسیط بود.

نخستین گامِ اعتباربخشی دوباره به علم سیاست، در ایران، این است که اساتید و دانشجویان «علوم سیاسی» بفهمند که علل و دلایل انتفاء «علوم سیاسی» در زمانه‌ی اکنون را نمی‌فهمند. در ادامه، با تبدیل آن جهل بسیط به «علم»، می‌توان امیدی بست بر وجودِ معتبرِ ریشه‌های «علم سیاست» در نظام آموزش عالی کشور.


  • دانشگاهسیاستعلمعلوم سیاسیفلسفه

در همین زمینه

{"qurey":{"category__in":[3202],"post__not_in":[505765],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

آیینِ مین

باب‌ها از کدام باب می‌آیند؟

ورای تقریر، برای تغییر

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

تداوم تطاول

چه با نمک

بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست

راهِ بُردن و قانون راهبردی

بر خوانِ آقاخان

میرزا رضا در پنسیلوانیا

بخش‌های سایت

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

هم‌یاری در انتشار تقریر

تازه‌ها

  • تداوم تطاول
  • چه با نمک
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم
  • (بدون عنوان)
  • رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست
  • راهِ بُردن و قانون راهبردی
  • بر خوانِ آقاخان
  • میرزا رضا در پنسیلوانیا

عناوین برجسته

اسرائیل اعتراضات روسیه اوکراین امریکا زنان فلسطین رئیسی هسته ای تحریم حجاب رهبری سینما انتخابات ترامپ

روزنامه آنلاین تقریر TAGHRIR.COMروزنامه آنلاین تقریر

Sapere aude
#