
بر اساس یکی از انواع عجایب دولت محمود احمدینژاد، کسی که در مقام سرپرست وزارت کشور، در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ جمهوری اسلامی در خرداد ۱۳۸۸ در برابر دوربینهای تلویزیونی پیروزی احمدینژاد را در انتخابات دهم ریاست جمهوری اعلام کرد، در ادامه بر مسند وزارت علوم تکیه زد. این انتصاب کافی بود تا سلطه و سیطرهی در حجاب فرو رفتهی سیاست بر عرصهی آموزش عالی و دانشگاههای کشور، توسط احمدینژاد آشکار شود.
کامران دانشجو به عنوان سرپرست وزارت کشور در خرداد ۱۳۸۸ و وزیر علوم، تحقیقات و فناوری ایران در ابتدای دههی ۹۰، زمانی که حکم برکناری غلامرضا اعوانی از ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و حکم انتصاب عبدالحسین خسروپناه را به عنوان رئیس جدید این موسسه صادر کرد، در واقع بیش و پیش از هرچیز ارادت خسروپناه به محمود احمدینژاد را آشکار کرده بود. این انتصاب که با حواشی فراوانی همراه بود از جانب بسیاری از اهالی فلسفه در ایران با انتقاد و مخالفت مواجه شد. خروج برخی افراد شناخته شده در دوران ریاست خسروپناه از موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران باعث شد تا نام خسروپناه به عنوان متولی «تصفیه» در این موسسه مطرح شود.
اما واکنش خسروپناه به منتقدان و مخالفان خود در دوران ریاست بر موسسه، از نوع و لونی دیگر بود که نشان میداد او نیز خود را در این مقام به عنوان یک نیروی سیاسی ارزیابی میکند که در نبرد با مخالفان سیاسی خود قرار گرفته است. او بر این باور بود که «دعوای اصلی بر سر لحاف ملا یعنی منصب ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران است و اعتراض بر اینکه چرا این جایگاه در اختیار یک نیروی انقلابی است».
و این در حالی بود که اصل و اساس انتقادات بر علیه او حول این محور شکل گرفته بود که ردای ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بر تن خسروپناه بسیار گشاد است.
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران که خود را «نیرویی انقلابی» میدانست، پیش از تصدی آن منصب بارها خود را به عنوان یکی از مدافعان «علوم انسانی اسلامی» و «فلسفه اسلامی» معرفی کرده بود. او یکی از شاگردان مکتب عبدالله جوادیآملی و یکی از ارادتمندان محمدتقی مصباح یزدی بود که هر دو از مدافعان «علوم انسانی اسلامی» و «فلسفه اسلامی» بودند. خسرو پناه در همین عرصه، به عنوان یکی از منتقدان مصطفی ملکیان در دههی ۸۰ به شمار میرفت. ملکیان در آن دوران و کمی پیش از آن، بیرق این مدعا را برافرشته بود که «فلسفه اسلامی مفهومی بلامصداق است». خسروپناه در آن دوران از مقام و منصبی حکومتی بیبهره بود اما در میانه دههی ۹۰ وقتی در دانشگاه امیرکبیر در جلسه «مناظره» با مصطفی ملکیان حاضر شد، به عنوان رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، بلافاصله با این نقد و عتاب ملکیان مواجه شد که متولیان وزارت علوم به او اجازه نمیدهند بدون حضور امثال خسروپناه به طرح سخنرانی در دانشگاه بپردازد. این نوع مواجههی ملکیان باردیگر از خسروپناه چهرهی یک کارگزار حکومتی در عرصهی فرهنگ و فلسفه، ترسیم کرد.
خسروپناه اما در برابر تمامی این انتقادات بازهم بر آن بود تا خود را به عنوان قربانی رقابت سیاسی اصولگرایان و اصلاحطلبان معرفی کند، در حالی که او پیش از دریافت حکم انتصاب به عنوان امام جمعه دزفول و رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و معاونت علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی باید میدانست که با جلوس بر مسند این نوع منصاب، خود پیش و بیش از منتقدانش اعلام کرده که بدل به یکی از کارگزاران حکومتی شده است. او حتی بلافاصله پس از انتصاب به ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، از جانب رهبر انقلاب به عنوان «بسیجی نمونه» مورد تقدیر قرار گرفت.
اما مواجهه خسروپناه با منتقدان، در ادامه بازهم از این قرار بود که «حال چرا با ریاست بنده مخالفت میکنند آیا به جهت نقدهای نادرست و غیر علمی منتقدان مهندسان و داروسازان دیروز و دانش آموختگان فلسفه تحلیلی امروز است؟حاشا و کلا اینها مخالفتشان که به صراحت گفته اند این است که چرا یک معتقد و مدافع تئوریهای نظام جمهوری اسلامی بر منصب موسسهای نشسته که زمانی دیگران بر آن تکیه زدند.کمی تامل کنید اگر خسروپناه رئیس موسسه حکمت و فلسفه نبود باز اینگونه تخریب میکردند؟!!!]تاکید در متن اصلی[ آیا اگر خسروپناه، شخصیتی سکولار بود همین تخریبها صورت میگرفت؟ اینها تنها رئیس اپوزیسیون بر منصب موسسه میخواهند؛ نه حتی شخص بیتفاوت».
منتقدان خسروپناه در ایران، تنها از منظر انتصاب او به عنوان ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با او مواجه نشده بودند، در همین دوران بود که موجی از انتقادات درباره جایگاه و اعتبار علمی آثار خسروپناه مطرح شد و عدهای از چهرههای شناخته شده در عرصهی فلسفه با انتشار اسنادی او را متهم به «انتحال» و «کتاب سازی» کردند. اما واکنش خسروپناه به تمامی این انتقادات باز هم این بود که «اپوزیسیون بداند…تا زمانی که وزارت علوم صلاح بر استمرار خدمت بداند با تمام قوت در اجرایی سازی مصوبات آن وزارت تلاش خواهم کرد و این بازی های کودکانه در انجام وظایف قانونی و شرعی خللی وارد نمیسازنند».
سرانجام پس از ۷ سال، خسروپناه از ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برکنار شد، اما در دورانی که انتقادات فراوانی به مصوبات شورای عالی انقلاب درباره موارد مختلفی از جمله حجاب زنان مطرح بود، از جانب ابراهیم رئیسی و با تأیید رهبری به عنوان دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب شد.
او پس از مرگ مهسا امینی و در آستانه ی تصدی مسند دبیری شورای عالی انقلاب فرهنگی، حملهای بسیار شدید داشت نسبت به نامه سرگشاده عبدالکریم سروش خطاب به مراجع تقلید. خسروپناه خطاب به سروش نوشت «نامههای تو به رهبر معظم انقلاب و مراجع تقلید، مؤمنان را به یاد نامههای شبهروشنفکرانه قاسطین به مولیالموحدین امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میاندازد». رئیس سابق موسسه حکمت و فلسه ایران و دبیر لاحق شورای عالی انقلاب فرهنگی در آن نامه آشکارا به طرح اتهاماتی سخیف و بی سند درباره زندگی خانوادگی عبدالکریم سروش پرداخت تا اعتراض سروش به مرگ مهسا امینی را اینگونه مورد اعتراض قرار دهد «چرا اینهمه ظلم بر سیاهان واشنگتن که در آنجا سکنی گزیدهای، دردی در دلت برپا نمیسازد؟ و حاضر به ارشاد گشت خشن پلیس آمریکایی نیستی؟چرا ستمهای بر کودکان و زنان مظلوم فلسطین و یمن را نمیبینی؟ نکند ارادت به مقتدایت، استکبار جهانی خونآشام که حتی اجازۀ رساندن دارو و درمان و غذا را به آن مظلومان نمیدهد، دستانت را چُلاق و زبانت را گُنگ ساخته و قلمت را شکسته و دهانت را دوخته است؟ معلوم است اگر بخواهی نقدی بر دولت آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی بنگاری، خلاف عهدنامه اقامت در آمریکاست که امضا کردهای و اجازۀ یک دقیقه ماندن در آن کشور را نخواهی داشت و شاید این بیانیههای تفرقهآمیز هم برای استمرار مجوز اقامت شما باشد».
خسرو پناه با این نوع معرکهگیریهای ایدئولوژیک در عرصهی سیاست، و با کولهباری از تلاش در دفاع از «علوم انسانی اسلامی» و «فلسفه اسلامی» و «هنر اسلامی» در این جایگاه قرار گرفته و این در حالی است که او یکی از اهالی قبیلهای است که طی دهههای اخیر مردِ جولان در میدانهای بیرقیب و جادههای یک طرفه بوده است.
منتقدان دیدگاههای امثال خسروپناه نه تنها مجالی برای حضور در مناصبی که او در اختیار داشته، نداشتند، بلکه تا حداکثر ممکن از امکاناتی برای انتقاد از دیدگاههای امثال او در سطح آکادمیک و سیاسی و حکومتی و رسانهای نیز محروم بودهاند. با در نظر داشتن این پشتوانه است که شورای عالی انقلاب فرهنگی، پس از این، دبیری خواهد داشت که کاملاً با فضای نظرورزی و اظهار فضل در جلساتی متشکل از همفکران و همقطاران، آشناست. و این در حالی است که منتقدان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی مدعی ورود به عرصهی «انقلاب سیاسی» علیه این نظام هستند؛ انقلابی که ریشه در مسائل و مشکلات فرهنگی دارد. آیا خسروپناه و همراهان او در شورای عالی انقلاب فرهنگی، خواهند توانست دیدگاههای خود را در زمینهی «انقلاب فرهنگی» به گونهای در سطح جامعه اجرایی کنند که مانع «انقلابی سیاسی» شود؟
خسروپناه پس از اعتراضات سال ۱۳۸۸ از درِ سیاست به منصبی در عرصهی «فلسفه» رسید، و اینک پس از اعتراضات سال ۱۴۰۱ از همان در به منصبی در عرصهی «فرهنگ» رسیده است. و این معنا و مبنای سلطه و سیطرهی حداکثری سیاست بر فلسفه و فرهنگ در ایران است.
|