روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • صفحه خانگی
  • >
  • دبستان
  • >
  • دام پزشکیان

ایران و فرجام محتوم دولت پزشکیان
دام پزشکیان

  • جولای 6, 2024

«در ایران اگر بخواهیم حکومت مشروطه برقرار باشد، باید قوای مختلف کشور را متوجه حدود قانونی خود نماییم و اجازه ندهیم در صدد معارضه و مداخله با یکدیگر برآیند، اگر این اجازه را دادیم ناچار حکومت ملی را از دست خواهیم داد و حکومت به طرز دیگری گریبان ملت ایران را خواهد گرفت.»

احمد قوام السلطنه

…

«باید هرچه زودتر برای جنبش اجتماعی برخاسته در کوران انتخابات فکری کرد و ظرف سازمانی مناسب را برای نهادینه کردن این تحرک عظیم فراهم آورد. نباید تصور کنیم کار دیگر تمام شده و دنیا به کام شده است و لذا مردم باید به منزل رفته و به صورت تماشاچیان منفعل تا چهار سال بعد منتظر رقابت‌های انتخاباتی و وعده‌های ما باقی بمانند. باید مردم را سیاسی و در صحنه نگاه داشت.»

این بخشی از نظرات سعید حجاریان، 15 روز پس از برگزاری انتخابات هفتم ریاست‌جمهوری در 2 خرداد 1376 است.

حجاریان و سایر هم‌قطاران‌اش، تا ساعاتی پیش از برگزاری آن انتخابات، امیدی به پیروزی محمد خاتمی نداشتند. آن‌ها فقط با این هدف وارد آن دوره از انتخابات شده بودند که با کسب حدود 5 یا 6 میلیون رای، خود را به عنوان یک نیروی سیاسیِ دارای پشتوانه‌ی مردمی، در عرصه‌ی سیاست مطرح کنند، تا بر این اساس، راهی به عرصه‌های دیگری از حکومت، خصوصاً مجلس ششم بیابند. اما پیروزی غافل‌گیر کننده‌ی خاتمی در آن انتخابات، حجاریان را با یک «جنبش اجتماعی برخاسته در کوران انتخابات» مواجه کرد. به دیگر بیان، آن‌چه حجاریان «جنبش اجتماعی» می‌نامید، بیش و پیش از آن‌که به مثابه علتِ پیروزی خاتمی دارای اعتبار و در خور اعتنا باشد، از منظرِ معلولِ آن انتخابات، دارای اعتبار و در خور اعتنا بود. با در نظر داشتن این نکته بود که حجاریان به حاضران در اردوگاه «اصلاح‌طلبی دوم خردادی»، هشدار می‌داد که «ظرف سازمانی مناسب را برای نهادینه کردن این تحرک عظیم فراهم آورند.»

اما تجربه‌ی تاریخی 8 سال دولت خاتمی، نه تنها منطبق با اهداف حجاریان نشد، بلکه آن «جنبش اجتماعی» را به چنان پرت‌گاهِ واکنشی کشاند که کم‌ترین نتایج آن، شکست سنگین اصلاح‌طلبان دوم خردادی در انتخابات شورای شهر دوم، ریاست‌جمهوری نهم و مجلس هفتم بود.

اما روایت سعید حجاریان از فرجام آن «جنبش اجتماعی»، 12 سال پس از خرداد 1376 از این قرار و بر این مدار بود «گمان می‌کردیم به مرور می‌توانیم تبدیل به یک جریان مستمر و سپس یک جنبش بشویم و خاتمی هم لیدر یا راه‌بر معنوی آن خواهد شد. ما فکر نمی‌کردیم پیروز بشویم. رقیب ما یک هفته قبل از پیروزی تمهید مقدمات کرده بود. زد و خاتمی بُرد. ما از یک طرف دولت بوروکراتیک داشتیم و از یک طرف با یک حماسه و جنبش اجتماعی مواجه بودیم. جنبش لیدر می‌خواست. خاتمی رئیس‌جمهور بود ولی نخواست لیدر باشد. فقط رئیس دولت ماند و رئیس جنبش نشد. من همین حرف‌ها را آن زمان می‌زدم… من مشاور خاتمی هم بودم. خاتمی به من گفت که این حرف‌ها را نزن، من نمی‌خواهم مثل بنی‌صدر شوم. بنی‌صدر می‌گفت که در دنیا فقط من هستم که هم رئیس‌جمهورام و هم رئیس اپوزیسیون. آقای خاتمی می‌ترسید که مثل بنی‌صدر شود. به خاتمی گفتم که بابا این حرفها چیه؟… به خاتمی گفتم که تو از نردبان مردم بالا رفته‌ای و بنابراین با بنی‌صدر فرق می‌کنی. گفتم خودت را با او مقایسه نکن. از او خواستم که باید لیدر جنبش باشد، ولی نپذیرفت. گفتم اگر به جنبش نپردازی، یک مشت از بچه‌ها به خیابان می‌ریزند و درگیر می‌شوند و تو نمی‌توانی اوضاع را جمع کنی. مدام گفتم جنبش ما بی‌سر شد. من شدم مثل مرغ بسمل، همه رفتند دولت و مجلس و من بال بال زدم که چرا حواستان به جنبش نیست. برای همین هم بود که استعفا دادم و به شورای شهر رفتم. شوراها را بهانه کردم و گفتم که من می‌خواهم به دنبال شورا یاری بروم تا شاید بتوانم بخشی از جنبش را در شوراهای محلی نهادینه کرد.»  

این بخش از نظرات حجاریان را به رغم طولانی بودن، مطرح کردیم تا این نکته برجسته شود که حجاریان در همان دورانِ فعالیت دولت اصلاحات، دریافت که نه خاتمی از توان و امکان بدل شدن به لیدرِ جنبش برخوردار، نه آن جنبش از اصل و اساس قابل مدیریت و هدایت از جانب اصلاح‌طلبان دوم خردادی بود. اما چرا؟

پاسخ به این پرسش، ما را به مقام فهم مسئله‌ی بنیادینی درباره پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری خواهد رساند.

اکابر و اعاظم اردوگاه اصلاح‌طلبان دوم خردادی، از اواخر دهه‌ی 60  با مسائل و مباحث و مفاهیمی از عرصه‌ی سیاست در جهان جدید آشنا شده، و بر آن بودند تا این مسائل و مباحث و مفاهیم را به محکِ عرصه‌ی سیاست در ایران زنند. در همین راستا، این جماعت در عرصه‌ی مطبوعات، کتاب و دانش‌گاه، کوشیدند تا نشان دهند که در عرصه‌ی سیاست، تکیه و تاکید بر پشتوانه‌های مردمی، تنها دارای کارکردِ «انقلابی» نیست، بلکه این پشتوانه می‌تواند باعث راه‌یابی گروهی از اهل سیاست به عرصه‌ی حکومت نیز باشد. به دیگر بیان، مراد حضرات این بود که اگر در بهمن 1357 توانسته‌ایم با پشتوانه‌ی مردمی به کسبِ قدرت پردازیم، پس از آن دوران، می‌توان و باید با همان پشتوانه‌های مردمی به درونِ حکومتِ برآمده از انقلاب، نفوذ و رسوخ کرد. این تصور غالب در این اردوگاه، پس از پیروزی محمد خاتمی در انتخابات هفتم ریاست‌جمهوری به شدت تقویت شد. بر همین اساس، جماعتی که حتی تا چند ساعت پیش از همان انتخابات، هیچ خبر و اثری از «جنبش اجتماعی» در بساط نداشتند، ناگهان پس از چند روز، به طرح این مدعا پرداختند که ما دارای یک «جنبش اجتماعی» شده‌ایم، و باید از این جنبش در راستای استمرار حضور برجسته در عرصه‌ی حکومت بهره‌برداری کنیم.

اما اصل و اساس ماجرا این بود که موجِ برخاسته از دریای انتخابات هفتم ریاست‌جمهوری، به مثابه فرآورده‌ی منطقی و مستقیمِ فرآیندِ اردوگاه «اصلاح‌طلبان دوم خردادی» نبود. علاوه بر این، حتی درباره شخصِ رئیس‌جمهور در آن دوران نیز، همین ماجرا در میان بود، به این معنی که حتی تا زمستان 1375، محمد خاتمی نامزد آن اردوگاه در انتخابات ریاست‌جمهوری نبود. بر این اساس، موج برآمده از دریای آن انتخابات، لزوماً موجی نبود که ساخت و پرداختِ آن بر اساس فرآیندِ کوشش‌های تئوریک و مشی عملی اصلاح‌طلبان دوم خردادی باشد. و در چنین شرایطی، پُرپیدا بود که اکابر و اعاظم آن اردوگاه، دارای امکان و توان مدیریت و هدایت آن موج را به مثابه «جنبشی اجتماعی» نداشتند.

روایت سعید حجاریان، 12 سال پس از خرداد 1376، از عدم تمایل خاتمی به جلوس بر مسند «لیدر جنبش»، و «بی‌سر شدن جنبش»، فقط از منظر انفعال یا عدم کارآمدی محمد خاتمی در این عرصه قابل توجه نیست، بلکه این مسئله را باید از منظر عدم سازگاریِ فرآورده‌ی کُنشِ مردم در آن انتخابات، با فرآیندِ مورد نظر اصلاح‌طلبان دوم خردادی در عرصه‌ی سیاست نیز مورد توجه و بررسی قرار داد.

با در نظر داشتن این شرایط بود که اصلاح‌طلبان دوم خردادی، نه تنها نتوانستند از آن «جنبش اجتماعی» در راستای اهداف کلان، و حتی اهداف مقطعی و موسمی خود بهره‌برداری کنند، بلکه در نهایت همان «جنبش اجتماعی» عرصه‌ی سیاست در ایران را با بحران‌های آفت‌باری مواجه کرد که یکی از توابع و توالی آن، بی‌اعتباری اصلاح‌طلبی دوم خردادی در جامعه‌ی ایران بود.

اما 4 سال پس از پایان دولت 8 ساله‌ی محمد خاتمی، اصلاح‌طلبان دوم خردادی، به این تصمیم رسیدند که با تکیه و تاکید بر همان «جنبش اجتماعی»، به پیروزی در انتخابات دهم ریاست‌جمهوری، و حذف محمود احمدی‌نژاد از عرصه‌ی دولت برسند. در این میدان و در این دوران، اکابر و اعاظم اصلاح‌طلبان دوم خردادی، از مشاهده و فهم معانی و مبانی «جنبش اجتماعیِ» هواداران محمود احمدی‌نژاد در جامعه‌ی ایران، عاجز بودند. این جماعت نمی‌دانستند که با عدم ساماندهی «جنبش اجتماعیِ» برآمده از انتخابات هفتم ریاست‌جمهوری طی 8 سال، مطالبات و اهداف بخش عمده‌ای از جامعه‌ی ایران، در عرصه‌ی سیاست، بیش و پیش از آن‌که با مدعیات سیاسی اصلاح‌طلبان دوم خردادی سازگار باشد، در سازگاری با مشی سیاسی محمود احمدی‌نژاد قرار گرفته بود. بر همین اساس، اصلاح‌طلبان دوم خردادی، فقط و تنها فقط موج برآمده از انتخابات هفتم و هشتم ریاست‌جمهوری را به مثابه یک «جنبش اجتماعی» به رسمیت شناختند، اما موج برآمده از انتخابات نهم و دهم ریاست‌جمهوری را چیزی جز «مهندسی انتخابات» نداستند. این نوع چشم بستن بر صورت مسئله، سبب شد تا اصلاح‌طلبان دوم خردادی، در خرداد 1388 هزینه‌ی گزافی در راستای بازگشت به عرصه‌ی حکومت پرداخت کنند که جبرانِ آن مطلقاً در توان و امکان اهالی آن اردوگاه نبود.

در انتخابات یازدهم و دوازدهم ریاست‌جمهوری نیز بر اساس شرایط هول‌ناک اقتصادی و امنیتی کشور، و در شرایطی که در اردوگاه اصول‌گرایان هیچ گزینه‌ی دارای پشتوانه‌ی عمومی وجود نداشت، دولت حسن روحانی بر اساس برنامه‌ی هسته‌ی مرکزی نظام درباره پرونده‌ی هسته‌ای، و در راستای احمدی‌نژاد زدایی از عرصه‌ی دولت، به قدرت رسید. در این دوران نیز اصلاح‌طلبان دوم خردادی، دولت روحانی را فرآورده‌ی سیاست‌ورزی‌های خود دانستند، و میزان آرا روحانی را به مثابه «جنبش اجتماعی» حامیان اصلاح‌طلبی دوم خردادی، جلوه دادند. در این‌جا نیز، این جماعت نوع دیگری از چشم بستن بر واقعیات ملموس و مشهود در جامعه‌ی ایران را به نمایش گذاشتند. تا پایان دولت روحانی، حدود 12 سال از حصر سران «جنبش سبز» گذشته بود، و در این میدان و در این دوران، آن «جنبش اجتماعی» مورد نظر اصلاح‌طلبان دوم خردادی، حتی قادر به برگزاری یک اجتماع 100 نفره در کل ایران در راستای اعتراض به حصر، نشده بود. اما از دیگر سو، در همان میدان و در همان دوران، با وقوع مواردی چون نوسانات ارزی و گرانی بنزین، آشکارا در خیابان‌های ایران فریاد «اصلاح‌طلب! اصول‌گرا! دیگه تمومه ماجرا» شنیده شد.

اصلاح‌طلبان دوم خردادی، این واقعیت ملموس و مشهود را نفهمیده و نپذیرفتند که امواج برآمده از انتخابات در نظام جمهوری اسلامی را نمی‌توان و نباید به مثابه جنبش‌های اجتماعی‌ای فهم و ارزیابی کرد که لزوماً در راستای تایید و تثبیت و ترویج مدعیات و اهدافِ نیروهای سیاسی پیروز در انتخابات، قرار دارند. این امواج، به علل و دلایل متعدد و متنوعی، و بر اساس فرآیندهایی شکل می‌گیرند که در بسیاری از موارد اصولاً و اساساً از سویه‌ها و صبغه‌های سیاسی، عاری و بری هستند. در چنین شرایطی، نیروی سیاسی پیروز در انتخابات ریاست‌جمهوری، نه قادر به سازماندهی این امواج خواهد بود، نه از امکان بهره‌برداری از این امواج در راستای اهداف خود برخوردار خواهد بود.

اما این تجربه‌ی تاریخی در عرصه‌ی سیاست در ظل و ذیل نظام جمهوری اسلامی، چه ارتباطی با نتیجه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم دارد؟

مدعای بنیادین اصلاح‌طلبان دوم خردادی در تمامی ادوار انتخابات ریاست‌جمهوری پس از خرداد 1376 این بوده که با افزایش میزان مشارکت عمومی، نامزد این اردوگاه پیروز انتخابات خواهد بود. بر این اساس، حضرات هرچه در توان دارند در راستای افزایش مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری به کار می‌گیرند. اما با فرض پذیرش این مدعا، نکته‌ی بنیادین از این قرار و بر این مدار است که از خرداد 1376 تا تیر 1403، اصلاح‌طلبان دوم خردادی هرگز دارای این توان و امکان نبوده و نیستند که از فرآورده‌ی افزایش مشارکت عمومی در انتخابات، در راستای مدعیات و اهداف خود بهره‌برداری کنند. به دیگر بیان، با افزایش مشارکت عمومی، متغیرهای ثابت و وابسته‌ی فراوانی در میان هستند که باعث پیروزی نامزد اصلاح‌طلبان دوم خردادی در انتخابات می‌شوند، اما این جماعت، با چشم بستن بر تمامی آن متغیرها، تنها به طرح این مدعا می‌پردازند که بر اساس اراده و تلاش یک «جنبش اجتماعی» به قدرت رسیده‌اند. این ترسیم سیمای کاملاً معیوب و مخدوش از واقعیت، در طول زمان و در یک سیر تاریخی باعث شد تا ناکامی‌های آشکار اصلاح‌طلبان در عرصه‌ی سیاست، در حجابی ایدئولوژیک پوشانده شود. معنا و مبنای این حجاب ایدئولوژیک این است که اکابر و اعاظم این اردوگاه، ناتوانی‌ها و کاستی‌های آشکار خود در عرصه‌ی سیاست‌ورزی را فقط و تنها فقط به مثابه مخالفت هسته‌ی مرکزی نظام با «اراده و تلاش عمومی» معرفی کردند. در حالی که، حتی با فرض پذیرش این مدعا، آیا هدف از به قدرت رسیدن یک نیرویِ سیاسیِ برآمده از یک «جنبش اجتماعی»، باید چیزی جز غلبه بر آن نوع مشی هسته‌ی مرکزی نظام باشد؟ پُرپیداست که نه. در این صورت، اصلاح‌طلبان دوم خردادی، به این شکست تاریخی ِ مبتنی بر تکرار، اقرار می‌کنند که هر بار در انتخابات ریاست‌جمهوری فقط باعث افزایش مشارکت عمومی می‌شوند، اما در نهایت، از تامین و تحقق اهداف و خواسته‌های مشارکت کننده‌گان در انتخابات، عاجز هستند. اما چرا چنین است؟

علت‌العلل این ماجرا چیزی جز این نیست که «دولت» در ظل و ذیل نظام جمهوری اسلامی، عرصه‌ای است که نیروهای سیاسی ِ فعال در شعاعِ موازین و معاییر مورد تایید هسته‌ی مرکزی نظام، در آن می‌توانند از حیاتِ مبتنی بر بهره‌مندی از منافع و فوایدی مشخص و غیرمشخص برخوردار باشند. اما این عرصه، لزوماً دارای قابلیت و امکانِ تامین و تحقق اهداف و خواسته‌هایی فراتر از اهداف و خواسته‌های موردنظرِ هسته‌ی مرکزی نظام، نیست. بر این اساس، به همان نسبت که سعید حجاریان سال‌ها پس از خرداد 1376دریافت که «جنبش اجتماعی» برآمده از انتخابات ریاست‌جمهوری، مثله شده و به اهداف خود دست نیافته، اینک پس از تکرارِ چندین تجربه بر همان نهج، بر عرصه‌ی واقعیات ملموس و مشهود، این مدعا غیرقابل انکار است که انتخابات در ایران، نه تنها دارای قابلیتِ ایجاد «جنبش اجتماعی» نیست، بلکه با بی‌اعتباری فرآیندی به نام انتخابات، «جنبش‌های اجتماعی» در جامعه‌ی ایران از مسیرِ عدم شرکت در انتخابات، شکل می‌گیرند. در چنین شرایطی، دولتِ برآمده از نظارت استصوابی شورای نگهبان، و برآمده از انتخاباتی با مشارکت عمومیِ حدود 40 درصد، چیزی جز کارگزارِ رسمیِ اهداف و خواسته‌های هسته‌ی مرکزی نظام نخواهد بود. این واقعیت با در نظر داشتنِ وجود مجلسی کاملاً مخالف با این دولت، شورای نگهبان و قوه قضاییه و سپاه پاسداران و سازمان‌ها و نیروهایِ موازی دیگر با دولت که همه‌گی دارای گرایشات سیاسیِ مخالف با مدعیات ظاهری این دولت هستند، بسیار برجسته‌تر خواهد شد.

در چنین شرایطی، دولت مسعود پزشکیان، همان‌گونه که در چند مقاله و یادداشت اخیر اعلام کردم، بر اساس اهداف هسته‌ی مرکزی نظام در راستای بازسازی دوگانه‌ی «هسته‌ی مرکزی نظام- دولت»، روی کار آمد. اما اصلاح‌طلبان دوم خردادی، با نامزدی مسعود پزشکیان، در دو مرحله از انتخابات نتوانستند میزان مشارکت عمومی را در مجموع به 50 درصد رسانند. در چنین شرایطی، پُرپیداست که خبر و اثری نیست از «جنبش اجتماعی» در حمایت از اردوگاه اصلاح‌طلبی دوم خردادی. در سوی دیگر ماجرا، دولت پزشکیان طی 4 سال آتی، از چند جهت در محاصره قرار خواهد داشت.

  • از جانب نیروهای سیاسی رقیب که در قوای دیگر و نهادها و سازمان‌های اصلی نظام، دارای نفوذ و رسوخ هستند
  • از جانب هسته‌ی مرکزی نظام
  • از جانب حدود 10 میلیون هوادار خود در راستای تامین و تحقق وعده‌های انتخاباتی
  • از جانب بخش عمده‌ی جامعه‌ی ایران که اقدام به تحریم انتخابات کردند
  • از جانب اپوزیسیون انقلابی
  • از جانب نیروهای تاثیرگذار خارجی، در شرایطی که این دولت مجریِ سیاست‌های کاملاً متفاوتی با سیاست‌های غالبِ فعلیِ نظام نباشد

سازماندهی سیاسی اصلاح‌طلبان دوم خردادی، و تجربه و توان سیاسی مسعود پزشکیان، بدون تردید در مواجهه با مجموعه‌ی این فشارها، از توان و امکان مقاومت و موفقیت برخوردار نخواهد بود. و چون چنین است، دولت پزشکیان تا سر حد امکان در راستای اهداف و خواسته‌های هسته‌ی مرکزی نظام، خصوصاً در عرصه‌ی سیاست خارجی، پیش خواهد رفت، اما این خواسته‌ها و اهداف، و نتایج آن‌ها، نه منطبق و سازگار با اهداف و خواسته‌های بخش عمده‌ی رای دهنده‌گان به پزشکیان خواهد بود، و نه به طریق اولی منطبق و سازگار با اهداف و خواسته‌های تحریم‌کننده‌گان انتخابات. در چنین شرایطی، هسته‌ی مرکزی نظام، بارِ عدم رفع مشکلات کشور را بر دوش دولت خواهد نهاد، و از دیگر سو، با افزایش مناقشات و مخاصمات میان دو طیف «اصلاح‌طلب و اصول‌گرا»، و البته با افزایش دامنه مخاصمات در اردوگاه اصول‌گرایان میان حامیان قالیباف و جلیلی، باعث کاهش تاثیرگذاری نقش‌آفرینی اپوزیسیون انقلابی خواهد شد، و در نهایت، باز هم جامعه‌ی ایران خواهد بود و مواجهه با مسعود پزشکیان در سال 1407 در جای‌گاه محمد خاتمی در سال 1384 و حسن روحانی در سال 1400.

تکیه و تاکید بر فرآیند و فرآورده‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری، بدون تردید در راستای رفع برخی از مشکلات برای نظام سیاسی حاکم دارای کارکردهایی خواهد بود، اما مسیر رفع مشکلات اصلی و اساسی ایران و ایرانیان از وادی «انتخابات» نگذشته و نخواهد گذشت. بر این اساس، در 4 سال آینده با دولت‌ای مواجه خواهیم بود که نه با پشتوانه‌ی جنبشی اجتماعی روی کار آمده، و نه پس از روی کار آمدن قادر به ایجاد جنبشی اجتماعی خواهد بود. اما در عین حال، همین دولت در به‌ترین حالت، بدل به ویترین صدای متفاوتی در حکومت خواهد شد که در راستای اهداف و خواسته‌های هسته‌ی مرکزی نظام، به بیانِ برخی از انتقادات و مخالفت‌های مطروحه از جانب تحریم کننده‌گان انتخابات خواهد پرداخت. در حالی که، کارکرد اصلی قوه‌ی مجریه هرگز قابل تقلیل به «بیان» آن انتقادات و مخالفت‌ها نخواهد بود، و چون چنین است دولت پزشکیان بدل به ابزاری خواهد شد در راستای پاک کردن صورت مسئله‌های مهم در ایران، و پنهان کردن مشکلات اصلی و اساسی کشور در حجاب ایدئولوژی، و در حجاب مجادلات و مناقشاتِ سطحی و سست و مقطعی و موسمیِ اصلاح‌طلبان دوم خردادی و اصول‌گرایان. و این است مطلوب و مقصود و منظورِ هسته‌ی مرکزی نظام از «دولت» در ایران.

اصلاح‌طلبان دوم خردادی، در انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری، همان‌گونه که در مقاله‌ی «خر بوریدان» نشان دادم، با نامزدی مسعود پزشکیان، در دامِ هسته‌ی مرکزی نظام افتادند، اما در سوی دیگر ماجرا، خام‌اندیشانی که رفع مشکلات ایران و ایرانیان را در گرو تعویض دولت می‌دانند، یک بار با شرکت در انتخابات، و بار دیگر در مواجهه با کارنامه‌ی دولت پزشکیان، خود را در دامِ پزشکیان خواهند دید.   


  • انتخاباتپزشکیان

در همین زمینه

{"qurey":{"category__in":[3202],"post__not_in":[508832],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

بازنگری در بازدارندگی

نواله‌ ناوالنی

از سردار سازنده‌گی تا سردار بازنده‌گی

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

تداوم تطاول

چه با نمک

بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست

راهِ بُردن و قانون راهبردی

بر خوانِ آقاخان

میرزا رضا در پنسیلوانیا

بخش‌های سایت

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

هم‌یاری در انتشار تقریر

تازه‌ها

  • تداوم تطاول
  • چه با نمک
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم
  • (بدون عنوان)
  • رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست
  • راهِ بُردن و قانون راهبردی
  • بر خوانِ آقاخان
  • میرزا رضا در پنسیلوانیا

عناوین برجسته

اسرائیل اعتراضات روسیه اوکراین امریکا زنان فلسطین رئیسی هسته ای تحریم حجاب رهبری سینما انتخابات ترامپ

روزنامه آنلاین تقریر TAGHRIR.COMروزنامه آنلاین تقریر

Sapere aude
#