روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • صفحه خانگی
  • >
  • دبستان
  • >
  • محصول مردم‌سالاری

گفتار درباره آن‌که «به زبان مردم سخن می‌گفت»
محصول مردم‌سالاری

  • نوامبر 20, 2023

«میزان؛ رأی ملت است… شما خون دادید، حقوق‌دانان برای شما تکلیف معین کنند؟! خودتان باید تکلیف معین کنید. شمایید، همین ملت، همین مردم محروم دانشگاه، جوان‌های محروم دانشگاه، همین جوان‌های محروم مدرسه فیضیه، همین جوان‌های محروم در ارتش، همین جوان‌های محروم در بازار، همین جوان‌های محروم در کارخانه‌ها و در کشاورزی، این‌ها باید رأی بدهند. بهانه‌ها را کنار بگذارید، از خدا بترسید، با ملت شوخی نکنید، رأی مردم را هیچ حساب نکنید، مردم را به حساب بیاورید.»

امام خمینی / ۲۵ خرداد ۱۳۵۸

«حکومت می‏‌تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک‌جانبه لغو کند.»

امام خمینی /۱۶ دی ۱۳۶۶

…

در نیمه‌ی نخست دهه‌ی ۹۰، یادداشتی نوشتم ذیل عنوان «امواج مجید»، و در جوف آن، اشاره‌ای داشتم به مقاله‌ای از اومبرتو اکو با عنوان «فاشیسم ابدی».

در آن یادداشت، کوشیدم تا نشان دهم که چرا و چگونه دکتر مجید حسینی خلفِ صالحِ اردوگاه چپ ایرانی، و ظهور و بروز او، فرجام محتوم فرآیند چپ‌گرایی غالب بر نظام جمهوری اسلامی است.

در آن دوران، با توجه به پایان دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، عده‌ای با لذت، و عده‌ای با حسرت، در صور مدعای به تاریخ پیوستنِ منش و روشِ دکتر احمدی‌نژاد می‌دمیدند. اما در همان یادداشت اعلام کردم که اهل خبرت و عبرت سزاست هر لحظه به دکتر حسینی بنگرند تا دریابند که مشی دکتر احمدی ‌نژاد بی‌ کم و کاست بر مدارِ بقاست.

در همان یادداشت، با ارجاع به بخشی از مقاله‌ی «فاشیسم ابدی»، نشان داده بودم که نباید با رسنِ مندرسِ عنوانِ نظامات ایدئولوژیک، به مهبطِ هاویه‌ی کژاندیشی درباره مبادی و معانی و مبادی این نوع نظامات، فرو غلتید.

در بخشی از مقاله‌ی «فاشیسم ابدی»، امبرتو اکو با توسل و تمسک به نظریه‌ی «شباهت خانواده‌گی» ویتگنشتاین، برآن است تا نشان دهد که حتی پس از وقایع جنگ جهانی دوم نیز می‌توانیم چون ماهیانِ غوطه‌ور در دریای فاشیسم باشیم، و در عین حال، «پُرس‌پُرسان ز هم که آب کجاست؟».

اکو در همان مقاله به طرح عباراتِ «نخبه‌گرایی پوپولیستی» می‌پردازد تا نشان دهد که فرآیند عوام‌گرایی در نظام فاشیسم چگونه عمل می‌کند. بر این اساس، دکتر احمدی‌نژاد را به یاد آوریم که می‌گفت «من تنها رئیس‌جمهورِ دانشگاهی تاریخ ایران هستم». بگذریم از این‌که حتی همین مدعای دکتر احمدی‌نژاد نیز دارای اعتبار و در خورِ اعتنا نبود؛ چرا که، نخستین رئیس‌جمهور تاریخ ایران نیز برآمده از دانشگاه بود. اما اصل و اساس مسئله در این‌جاست که همان دکتر احمدی‌نژاد، به عنوان «رئیس‌جمهور برآمده از دانشگاه»، بدون تردید، نخستین رئیس‌جمهور تاریخ ایران بود که منتقدان و مخالفان او، در همان دوران ریاست جمهوری، او را «پوپولیست» (کذا) نامیدند.

اما چرا و چگونه می‌توانستیم در شرایطی قرار گیریم که رئیس‌جمهور ایران خود را «نخبه»، و در عین حال، منتقدان و مخالفان او، هم‌او را «عوام‌گرا» بدانند و بنامند.

سال‌ها پیش از این، آیزایا برلین، در تبیین این مدعا کوشیده بود که در اردوگاه طالبان و حامیانِ «آزادی»، چرا و چگونه عده‌ای با اعتقاد و اقتدا به ابهام و ایهام و غموض، به طرح مباحث و مسائلی درباره‌ی «آزادی» پرداختند که فرجام منحوس آن چیزی جز دشمنی با «آزادی» در ردایِ «نخبه‌گرایی» نبود.

اما ورای وادی اعتقاد و اقتدا به این نوع ابهام و ایهام و غموض، می‌توان و باید به طرح نظامات نظری درباره مبادی و معانی و مبانیِ «آزادی» پرداخت. به دیگر بیان، ارائه‌ی نظامی نظری مبتنی بر ابهام و ایهام و غموض، هرگز به معنای بی اعتباریِ هر نوع ارائه‌ی نظامی نظری درباره‌ی مفاهیمی چون «آزادی» نبوده و نخواهد بود. اما در این میان، روشن‌فکریِ مسلح به آرمانِ مبارزه‌ی سیاسی، از سوی دیگرِ بام، هبوط در هاویه‌ی کژاندیشی درباره مبادی و معانی و مبادی را به نمایش می‌گذارد؛ آن‌جا و آن‌گاه که، روشن‌فکری در صور این مدعا می‌دمد که نیازی به طرح نظامات نظریِ غامض درباره مفاهیم نیست، و چون چنین است می‌توان و باید «با زبان مردم سخن گفت».

در راستای همین «با زبان مردم سخن گفتن» است که مفاهیم در عرصه‌های مختلف علمی، تهی از مضمون، و بدل به ابزارهایی می‌شوند که هرجا و هرگاه در راستای اهداف و منافعِ اهلِ ایدئولوژی، به گونه و شیوه‌ای کاملاً متفاوت و حتی ناسازگار با گونه‌ها و شیوه‌های پیشین، به ذهن و ضمیر جامعه تزریق می‌شوند.

بنابراین، در وادی نظرورزی درباره مفاهیم، در یک‌سوی ماجرا، با نظامات نظریِ آغشته به ابهام و ایهام و غموض مواجه‌ایم، و در سوی دیگر ماجرا، با نظامات ایدئولوژیک مبتنی بر مدعای «با زبان مردم سخن گفتن.»

اومبرتو اکو بر این نظر بود که «همه کتاب‌های درسی نازی و فاشیست با فرهنگ لغاتی فقیر و دستور زبانی ابتدایی نوشته شده بودند تا ابزاری برای تحلیل و نقد پیچیده مسائل به دست ندهند.» این نوع ساده‌سازیِ ایدئولوژیک، یکی از فرآورده‌های همان فرآیند ایدئولوژیکِ «سخن گفتن با زبان مردم» است. در این‌جا، به همان نسبت که مرزهای بنیادینِ میانِ اعتقاد و اقتدا به غموض با عامیانه‌گویی، نادیده گرفته می‌شود، مرزهای بنیادین میانِ عوام‌گرایی و نخبه‌گرایی نیز از محور و مدارِ اعتبار خارج می‌شود.

در چنین شرایطی است که «نخبه‌گرایی پوپولیستیِ» موردنظرِ اکو از متن و بطنِ اردوگاه فاشیسم، سر برون می‌کند، اما نه لزوماً با اعلام اعتقاد و اقتدا به «فاشیسم».

نگارنده‌ی این سطور، بر آن نبوده و نیست که دکتر احمدی‌نژاد و دکتر حسینی را «فاشیست» بنامد و بداند، اما بر این باور است که خاست‌گاه مشابه و مشترکِ سوسیالیسم و فاشیسم چیزی نبود جز تأیید و ترویج این ایدئولوژی در مقامِ آموزه‌ای سیاسی که «باید با زبان مردم سخن گفت». هرچند، سوسیالیسم، در این عرصه پیش‌آهنگ و آموزگارِ فاشیسم بود. همان‌گونه که فریدریش فون هایک به درستی می‌گفت:

«سوسیالیست‌ها بودند، نه فاشیست‌ها، که کودکان را از ابتدای کودکی در سازمان‌های سیاسی ثبت نام کردند تا بتوانند از آن‌ها پرولترهایی خوب بسازند. سوسیالیست‌ها بودند، نه فاشیست‌ها، که نخست به سازمان‌دهی باشگاه‌هایی ورزشی و وابسته به حزب اندیشیدند که اعضای آن باشگاه‌ها نمی‌بایست با افرادی که عقایدی متفاوت با آن‌ها داشتند در تماس باشند. نخست سوسیالیست‌ها بودند که اعضای حزبی خود را واداشتند که با استفاده از شیوه‌ی خاص سلام دادن به یک‌دیگر و نامیدن یک‌دیگر خود را از دیگران متمایز کنند. آن‌ها بودند که به کمک سازمان خاص “کانون‌های” خود و نظارت دائمی بر زندگی خصوصی الگوی نخستین حزب توتالیتر را به وجود آوردند. نوجوانان ایتالیای فاشیست و جوانان هیتلری، مفاهیم بعد از کار و قدرت از راه لذت، یونیفورم‌های سیاسی و آرایش‌های نظامی هر حزب، جز تقلیدهای کم و بیش وفادارانه از نهادهای قدیمی سوسیالیست نیستند.»

انقلاب ۵۷ در ایران، انقلابی بود که در آن، دو گروه به طرح مدعیاتی در راستای پاس‌داشت مفاهیم بنیادینی چون «عدالت» و «آزادی» و «حقوق بشر» و… می‌پرداختند، اما درباره‌ی این مفاهیم «با زبان مردم سخن می‌گفتند.»؛ روشن‌فکری و روحانیت.

این دو گروه، هیچ‌گونه تولیدات تئوریکی در بساط نداشتند و فقط و تنها فقط به تفسیر و تأویلِ ایدئولوژیکِ مفاهیم بنیادین در عرصه‌ی علم و فلسفه و دین می‌پرداختند، آن هم « با زبان مردم». بر این اساس، این دو گروه، از این منظر که خود را مسلح به این «مفاهیم» کرده بودند، «نخبه» دانسته می‌شدند، و در عین حال، از این منظر که «با زبان مردم سخن می‌گفتند»، بر مسند عوام‌گرایی می نشستند. اتصال و امتزاج این دو ساحت به یکدیگر بود که در نظام نظری اومبرتو اکو ردای این عنوان به تن می‌کرد؛ «نخبه‌گرایی پوپولیستی».

انقلاب ۵۷ در ایران، در ظاهرِ ماجرا، انقلابی بود به رهبریِ «امام»، اما در متن و بطنِ ماجرا، انقلابی بود به رهبریِ «عوام». در ادامه، بر اساس همان سویه‌های ستبر و سترگ مشی دماگوژیستیِ مرشدانِ ایدئولوژیکِ آن انقلاب بود که دانشگاه در ایران بدل شد به هاویه‌ی ایدئولوژیک‌اندیشی درباره‌ی مبادی و معانی و مبادیِ علوم. به دیگر بیان، به همان نسبت که در ظل و ذیل حوزه‌های علمیه‌ی دینی، روحانیون می‌بایست در جوارِ آموزه‌های الهیاتی و فقهی و «فلسفی» و نحوی، فنون بلاغی و لفظی را نیز در جهت ارتباط با مردم می‌آموختند، در ظل و ذیل دانشگاه نیز بیش و پیش از آن‌که دانشجو، عالِم به علومی شود در راستای حل و رفع مسائل و مشکلاتِ انسان و جهان، انبانِ حافظه و لافظه‌ی خود را پر می‌کرد از مواجهه‌ای عامیانه با مبادی و معانی و مبانیِ علوم، چرا که، در نهایتِ ماجرا، به جای حل و رفع آن نوع مسائل و مشکلات، فقط باید «سخن می‌گفت»؛ آن هم «با زبان مردم».

دکتر احمدی‌نژاد، یکی از فرآورده‌های همین انقلاب و همین دانشگاه بود. اما او، نه، ‌تنها فرآورده‌ی این فرآیند بود، و، نه، خاتمِ این فرآورده‌ها. پس از پایان دوران ریاست‌جمهوری دکتر احمدی‌نژاد، با اشاره با موردِ دکتر مجید حسینی، نشان دادم که او نیز یکی از فراوانِ فرآورده‌های همان فرآیند است، و البته، هم‌او نیز، نه، تنها فرآورده‌ی این فرآیند بود، و، نه، خاتمِ این فرآورده‌ها، و پس از او نیز باید در انتظار «امواج مجید» بود.

اما در یادداشت مذکور، از آن‌جا که «با زبان مردم سخن نگفته بودم»، با این نوع مخالفت‌های آلوده به جهالت و بلاهت مواجه شدم که «دکتر حسینی دشمن نظام سرمایه‌داری است و تو به این علت که حامی سرمایه‌داری هستی از سخنان تاثیرگذار او احساس خطر کرده‌ای». در آن دوران، اردوگاه روشن‌فکری، دوشادوشِ عوام، بدون آن‌که مبادی و معانی و مبانیِ انتقاد نگارنده‌ی این سطور را به «اردوگاهِ حسینی‌پرور» دریابد، به صورتِ تمام قد از بینش و روش او دفاع می‌کرد.

اما زمان گذشت و فیلمی چند دقیقه‌ای از حضور دکتر حسینی در کانادا منتشر شد. انتشار همین فیلم کافی بود تا روشن‌فکری و عوام، دوشادوشِ یک‌دیگر بیرق مخالفت با دکتر حسینی در آسمان ایدئولوژیک‌اندیشی به اهتزار درآورند. و این معنا و مبنایِ «سخن گفتن با زبانِ مردم است». آن‌جا و آن‌گاه که شخصی در جای‌گاه و پای‌گاه استاد دانشگاه، به طرح مدعیاتی در عرصه‌ی‌های مختلف علوم می‌پردازد، و دیگرانی نشان می‌دهند که تمامی آن مدعیات از پاشنه تا پیشانی آلوده به انواع خطا و جهل و خرافه و توهم است، اما این نوع مواجهه باعث بی‌اعتباریِ آن شخص در عرصه‌ی آکادمیک و در فضای رسانه‌ای و عمومی نمی‌شود، چرا که، «با زبان مردم» سخن گفته نشده است. در حالی که، اگر ورای ارزیابی و بررسی دقیق و عمیق مدعیات آن شخص، در پی آن باشیم که رفتاری را ناموزون با موازین سیاسی و ایدئولوژیک زمان، انجام گرفته از جانب آن شخص را به نمایش بگذاریم، فاتحه‌ی اعتبارِ آن شخص در وجه آکادمیک و رسانه‌ای و عمومی خوانده شده است.

در این شرایط، دو پرسش مطرح است. نخست آن‌که، حال که چنین است، نظام سیاسی حاکم در کشور، چرا باید در مواجهه با منتقدان و مخالفان خود از درِ نقد دقیق و عمیقِ آثار و افکارِ ایشان وارد شود؟ در حالی که این نظام، می‌داند در متن و بطن جامعه‌ی ایران، مسیرِ نمایش و اثبات  بی‌اعتباری آثار و افکارِ منتقدان و مخالفان، نه از مواجهه‌ی علمی و تخصصی، بلکه از مواجهه‌ی ایدئولوژیکِ مبتنی بر برخی از رفتارهای ایشان می‌گذرد. فرجام محتوم این شرایط نیز چیزی نیست جز این‌که، نظام سیاسی حاکم به جای مواجهه‌ی انتقادیِ مبتنی بر بینش و روشِ علمی با مخالفان خود، فقط و تنها فقط در کارِ افشایِ «پشت پرده‌ی زندگی ایشان» باشد.

 پرسش دیگرِ آن‌که، در چنین شرایطی، عالمان و متخصصان راستین چرا باید هم‌چنان خود را معتقد و ملتزم به بیش و روش علمی بدانند در مواجهه با اردوگاهِ مولدِ جهل و جنون؟

…

انقلاب ۵۷ در ایران، انقلابی بود بیش و پیش از هر چیز مبتنی بر «مردم‌سالاری». در حالی که، مسیرِ هرگونه حکومت مشروطه و مبتنی بر حکومت قانون، جز از مسیرِ حذف و هدمِ «مردم‌سالاری» نمی‌گذرد. فرآورده‌ی آن انقلاب این بود که روشن‌فکری و روحانیت ِعوام‌گرا، حکومتی مبتنی بر «مردم‌سالاری» در ایران ایجاد کرد، و در ادامه، همان حکومت بر اساس آموزه‌های بنیادین «چپ»، به تولیدِ روشن‌فکرانی پرداخت که «با زبان مردم سخن می‌گفتند». در ادامه، بخش‌های عمده‌ی مطرودِ از قدرت در همین حکومت نیز در مقام مخالفت با حکومت مستقر، دریافتند که مسیر پیروزی، از «مردم‌سالاری» می‌گذرد و بس. در این اردوگاه اخیر نیز، مخالفِ راستین حکومت کسی است که «با زبان مردم سخن بگوید».

و این طرفه حکایتی است که در دیاری که از حکومتِ مستقر تا روشن‌فکری تا مبارزان سیاسیِ مخالف حکومت، همه مبتلا به «مردم‌گرایی» و معتقد به «مردم‌سالاری» هستند، «مردم» خود را بی‌بهره از گرایشِ تمامی این گروه‌ها نسبت به خود می‌پندارند.

و این یکی از مبانیِ «مشکل ایران» است که آن را «با زبان مردم» نمی‌توان و نباید تبیین کرد. به دیگر بیان، سلطه و سیطره‌ی «سخن گفتن با زبان مردم» در عرصه‌ی علم، یکی از مبانی «مشکل ایران» است. کسانی چون، دکتر مجید حسینی، از بانیانِ این «مشکل» هستند، و بی‌اعتباری ایشان در نظرگاهِ عوام، بر اساس مواردی چون انتشار فیلم مسافرت به کانادا، فقط و تنها فقط اثباتِ تدوامِ جهل در جامعه‌ی ایران نسبت به مبادی و معانی و مبانیِ آن «مشکل» است.


  • فاشیسممجید حسینیمردم

در همین زمینه

{"qurey":{"category__in":[3202],"post__not_in":[508224],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

عدم فهم به فهم عدم

داروین بر دار داروینیسم

نظر به صفحه‌ی اول مکن که تو بر توست

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

تداوم تطاول

چه با نمک

بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست

راهِ بُردن و قانون راهبردی

بر خوانِ آقاخان

میرزا رضا در پنسیلوانیا

بخش‌های سایت

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

هم‌یاری در انتشار تقریر

تازه‌ها

  • تداوم تطاول
  • چه با نمک
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم
  • (بدون عنوان)
  • رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست
  • راهِ بُردن و قانون راهبردی
  • بر خوانِ آقاخان
  • میرزا رضا در پنسیلوانیا

عناوین برجسته

اسرائیل اعتراضات روسیه اوکراین امریکا زنان فلسطین رئیسی هسته ای تحریم حجاب رهبری سینما انتخابات ترامپ

روزنامه آنلاین تقریر TAGHRIR.COMروزنامه آنلاین تقریر

Sapere aude
#