روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • صفحه خانگی
  • >
  • دسته‌بندی نشده
  • >
  • نظمِ پریشان

تأملی در دو میراث نظام نظری هنری کیسینجر
نظمِ پریشان

  • دسامبر 3, 2023

Biden will need to encourage an incremental Israeli-Palestinian peace process to rebuild trust and promote practical coexistence, just as Kissinger did in his efforts to remove Egypt from the conflict with Israel.

این پیشنهادِ یکی از سیاست‌مداران کشورهای اسلامی به رئیس‌جمهور امریکا پس از عملیات طوفان‌الاقصی نیست؛ فراز پایانی مقاله‌ای منتشر شده در « Foreign Affairs» است، دو سال پیش از حمله‌ی اخیر حماس به اسرائیل.

پژوهش‌گران و تحلیل‌گران در عرصه‌ی سیاست در امریکا، حتی بیش از حدود ۴ دهه پس از پایان فعالیت کیسینجر در جایگاه وزیر خارجه‌، رئیس‌جمهور امریکا را هشدار می‌دهند که به میراث نظری و عملی کیسینجر به دیده‌ی خبرت و عبرت بنگرد. چرا که، هنری کیسینجر سال‌ها کوشید تا در وجه نظریِ «سیاست»، به تولید و ارائه‌ی نظامی نظری درباره ارتباط وجوه غالب سیاست در جهان قدیم با وجوه غالب سیاست در جهان، بپردازد. تبیین این ارتباط، خصوصاً درباره کشورهای چون ایران و مصر و افغانستان و سوریه و عراق و عربستان و… در عرصه‌ی سیاست در سده‌ی بیستم، از اهمیتی بنیادین برخوردار بود.

البته برخی از این کشورها، محصول و مولودِ تحولات پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی در منطقه بودند، اما ورای این مسئله‌ی مهم، گذار این کشورها از «قدیم» به «جدید» در عرصه‌ی سیاست، از این منظر دارای اهمیت بود که مواجهه‌ی میان این کشورها با مبانی سیاست در جهان جدید، بیش و پیش از هرچیز مواجهه‌ای بود مبتنی بر این ۴ مولفه‌ی بنیادین:

  • مواجهه‌ی وجوه اقلیمی با وجوه فرااقلیمی در عرصه‌ی سیاست
  • مواجهه‌ی مبتنی بر هویت‌گرایی
  • مواجهه‌ی مبتنی بر ارتباط میان قدیم و جدیدِ این کشورها، با ارتباط میان قدیم و جدیدِ غرب
  • مواجهه‌ی مبتنی بر اسلام‌گرایی

کیسینجر در چندین کتاب خود، از جمله «جهان بازیافته» و «نظم جهانی» به ارائه‌ی نظامی نظری در مواجهه با این مولفه‌های بنیادین در منطقه‌ای پرداخت که به عنوان «خاورمیانه» مطرح است.

نظام نظری کیسینجر در این عرصه، بر دو مبنای کلان استوار است:

  • موازنه‌ی قدرت
  • نظم

کیسینجر در ابتدا، تأثیرات تمدنی و فرهنگی ِمناسبات حاکم بر جهان قدیم را بر مناسبات سیاسی در جهان جدید به رسمیت می‌شناسد، و در ادامه، به بررسی و تبیین این ارتباط می‌پردازد. بر این اساس، برای نمونه، نمی‌توان و نباید در جهان جدید تأثیرات «اسلام» بر کشوری چون ایران را با تاثیرات «اسلام» بر کشوری چون اندونزی، یکسان و مشابه دانست. اما از دیگرسو، ورای این‌گونه تأثیرات، با عرصه‌ی سیاست مواجه‌ایم که مبتنی بر تلاش در راستای کسب، حفظ و بسط قدرت است. در این‌جا، علی‌رغم تأثیرات متعدد و متنوع تمدنی و فرهنگیِ مربوط به جهان قدیم بر کشورهای مختلف در جهان جدید، نفسِ تلاش در راستای کسب و حفظ و بسطِ «قدرت» نیز دارای اعتبار و اهمیت است. و چون چنین است، تلاش در راستای کسب، حفظ و بسط قدرت در عرصه‌ی سیاست، گاهی دارای سویه‌های تمدنی و فرهنگیِ مربوط به جهان قدیم است، و گاهی عاری و بری از آن‌گونه تأثیرات است.

در نظام نظری کیسینجر، مدعیاتی درباره اهمیت موازنه‌ی قدرت در راستای حفظ قدرت مطرح می‌شود، اما این نکته نیز در کانون نظرورزی‌های کیسینجر قرار دارد که هرگونه موازنه‌ی قدرت در طول تاریخ، لزوماً در راستای ایجاد نظمی جهانی نبوده است. کیسنجر، این نوع گرایش به نظم جهانی را محصول و معلولِ دوران پس از معاهده‌ی وستفالی می‌داند. به دیگر بیان، نظم جهانی، بر اساس این نوع نگرش سامان می‌یابد که کشورهای مختلف می‌توانند و باید بر اساس ارتباط جدید با قدیمِ خود از منظر تمدنی و فرهنگی، دارای نظامات سیاسیِ خاصی خود باشند. اما این نوع نظامات سیاسی، اگر بر آن باشند تا این نظامِ اقلیمی و منطقه‌ایِ خاص خود را به سایر نقاط جهان «صادر» کنند، و یا آن را دارای وجوه جهان‌شمول بدانند، گام از عرصه‌ی موازین و معاییر نظم جهانی برون نهاده‌اند. یکی از توالی این نوع نظام نظری این است که هیچ کشوری نباید خود را «ابرقدرت» بداند و یا تلاشی در راستای تبدیل شدن به «ابرقدرت» داشته باشد. به دیگر بیان، در عرصه‌ی سیاست در جهان جدید نه تنها سودای سلطه و سیطره بر همه‌گان، بلکه سودای سلطه و سیطره بر دیگران نیز دارای اعتبار و درخور اعتنا نیست. اما اگر به واقع چنین است، امکانات و توانایی‌های متفاوت اقتصادی و نظامی و علمی کشورهای مختلف، آیا باعث برتری بر یکدیگر نخواهد شد؟ در پاسخ به این پرسش است که کیسینجر گام در وادی وجوه هنجاری می‌گذارد و بر آن است تا نشان دهد که آن نوع برتری‌ها اگر در راستای سلطه و سیطره‌ی سیاسی بر دیگر کشورها مورد استفاده قرار گیرد، مصداقِ بر سر شاخ نشستن و بُن بریدن است.

با این‌همه، کیسینجر ارتباط خود را با واقعیات ملموس و موجود در عرصه‌ی سیاست جهانی قطع نمی‌کند، و در مواجهه با این واقعیت، جامه‌ی تغافل به تن نمی‌کند که آن‌چه در جهان کنونی می‌گذرد، مبتنی بر مبانی آن نوع نظم وستفالیایی نیست. کیسینجر در همین راستا به ۴ نوع «نظم» در جهان اشاره می‌کند که سه موردِ دیگر علاوه بر نظم وستفالیایی، عبارتند از نظم مبتنی بر ایدئالیسم دموکراتیک امریکایی، نظم مبتنی بر مبانی نظری امپراطوری چین و نظم مبتنی بر برتری‌جویی اسلام‌گرایی سیاسی.

کیسینجر درباره نظم مبتنی بر برتری‌جویی اسلام‌گرایی سیاسی، به موردِ ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ اشاره می‌کند، اما بر اساس همان ارتباط میان «قدیم» و «جدید»، به تفکیک میان وجوه تمدنی و فرهنگیِ ایران و اسلام می‌پردازد. به دیگر بیان، کیسینجر این در را به روی فهم این مسئله‌ی بنیادین باز می‌کند که درباره موردِ سیاست در ایران، نمی‌توان و نباید «ایران» را به «اسلام» تقلیل داد. اما پرسش بنیادین این است که آیا انقلاب ۱۳۵۷ بر اساس این تقلیل شکل گرفت؟ پاسخ هرچه باشد، بر اساس نظام نظری کیسینجر، این‌گونه تقلیل در گذر زمان، نه ممکن است و نه مطلوب.

کیسینجر به این نکته اشاره نمی‌کند اما این واقعیت را می‌توان با مبانی نظام نظری او سازگار دانست که از قضا متولیان جمهوری اسلامی، پس از حدود ۳ دهه، به این واقعیت پی بردند که ایدئولوژی اسلام‌گرایی نمی‌تواند به عنوان یگانه ایدئولوژی حاکم بر عرصه‌ی سیاست باعث حفظ قدرت شود، و بر همین اساس بود که همان متولیان، از دهه‌ی۸۰ در ایران گام در مسیر تبدیل نوعی «ایران‌گرایی» به عنوان یک ایدئولوژی در راستای حفظ قدرت، نهادند.

کیسینجر بیش و پیش از هر چیز، فرزندِ دورانِ جولانِ نظریه‌ی «امپریالیسم» بود. اردوگاه چپ در نیمه‌ی نخست سده‌ی بیستم، هرچه در توان داشت به کار گرفت تا «امپریالیسم» را قابل تقلیل به امریکا بداند. در حالی که، در نیمه‌ی دوم همان سده بود که فریادهای آشکاری مبنی بر «امپریالیسم شوروی» و «امپریالیسم چین» از متن و بطن همان اردوگاه چپ به گوش رسید. در این شرایط بود که کیسینجر دریافت اگر امریکا هم‌چنان در پی درانداختن نظمِ مورد نظر خود در جهان باشد، حتی پایان «جنگ سرد» نیز باعث تبدیل امریکا به یگانه قدرت جهان نخواهد شد. کیسینجر از این منظر، هم وقایعی چون ۱۱ سپتامبر، هم گسترش نفوذ چین را پیش‌بینی کرده بود، هم از آن وقایع، در ادامه در راستای استحکام نظام نظری خود بهره‌های فراوان برد.

اما درباره مناسبات سیاسی حاکم بر جنوب غرب آسیا، عده‌ای بر این باور بودند که خروج امریکا از افغانستان را می‌توان و باید در راستای التزام به نظام نظری کیسینجر در راستای نظم وستفالیایی تبیین کرد. بر این اساس، امریکا به این نتیجه رسیده است که نباید بیش از این در راستای استقرار نظم مبتنی بر «گسترش دموکراسی» (کذا) در کشورهایی چون افغانستان هزینه بپردازد، و این کشورها را باید به نیروهایی سیاسی واگذار کند که برآمده از وجوه تمدنی و فرهنگی همان کشور باشند. اما اگر چنین است، آیا مقامات ارشد دولت امریکا نمی‌دانستند که گروهی چون طالبان، از اصل و اساس قائل به نظم مبتنی بر برتری‌جویی اسلام‌گرایی سیاسی است؟

در این‌جاست که ورای آگاهی یا عدم آگاهی مقامات امریکایی از این‌گونه مسائل، نظام نظری کیسینجر درباره نظم جهانی با چالش‌های جدی مواجه می‌شود. چرا که، بسیاری از کشورها در زمانه‌ی اکنون، دارای وجوه تمدنی و فرهنگی هستند که در راستای «کشور» ماندن، نیازمند تکیه و تأکید بر وجوه هویت‌گرایانه‌ای ورای یک کشور است. در این‌جا، مولفه‌هایی چون زبان، دین، نژاد، دشمنِ تاریخیِ مشترک و… باعثِ جعلِ انواع هویت‌گرایی‌های مبتنی بر نظم‌های فرا منطقه‌ای می‌شود. وجود این نوع قابلیت‌ها در بسیاری از کشورها در زمانه‌ی اکنون را نمی‌توان انکار کرد، و البته نمی‌توان به تغییر آن‌ها بر اساس نظام نظریِ کیسینجر پرداخت.

نظام نظری کیسینجر درباره نظم جهانی، به درستی در راستای نظامی نظری معطوف و مربوط به عرصه‌ی سیاست، نظام نظریِ محدود به شعاع توصیف نیست، بلکه این نظام نظری دارای وجوه آشکار هنجاری است. بر این اساس، «باید»های کیسینجر در راستای ایجاد و تثبیت و گسترش نظم جهانیِ مورد نظر او در این نظام نظری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. کیسینجر می‌کوشد تا با تکیه و تأکید بر مولفه‌هایی چون منافع مشترک کشورهای قدرتمندتر در جهان، تأکید بر آفات تجمیع قدرت در بخشی از جهان، اعتباربخشی به نهادهای بین‌المللی، تأکید بر عادلانه بودن هر نوع نظم در سطح منطقه‌ای و جهانی و… پشتوانه‌هایی هنجاری برای ایجاد نظمِ مورد نظر خود در جهان جدید فراهم کند. اما، هم‌او، به درستی بر این نکته تأکید می‌کند که گذار از «است»های حاکم بر عرصه‌ی سیاست در این دوران، به «باید»های مورد نظر او درباره نظم جهانی، با توجه به مشی سیاسی کشورهایی چون امریکا در سطح جهان، تقریباً در مرزهای غیرممکن قرار دارد. بر این اساس، کشتی نظام نظری کیسینجر در سواحل نسبی‌گرایی فرهنگی و اخلاقی، و بومی‌گراییِ ارزشی، لنگر می‌افکند. به دیگر بیان، کیسینجر در صور این مدعا می‌دمد که تکیه و تأکید از منظر سیاسی بر «فرهنگ جهانی» و «ارزش‌های جهانی» به هیچ‌وجه باعث ایجاد نظم جهانی مطلوب برای جهان و انسان نخواهد شد.

نظام نظری کیسینجر درباره نظم جهانی، ارتباطی مهم و قابل توجه دارد با توازن قدرت. این آموزه‌ی کلاسیک در سیاستِ جهان جدید که «قدرت را تنها با قدرت می‌توان محدود کرد»، بدون تردید یکی از مبانی نظری نظری کیسینجر است، اگرچه او تبیینی متفاوت از این مدعا در راستای واقعیات جهان جدید ارائه می‌کند که لزوماً منطبق بر نظام نظری کسانی چون مونتسکیو نیست.

بر این اساس، وجه هنجاری نظام نظری کیسینجر این‌گونه متولیان سیاست در امریکا را هشدار می‌دهد که توازن قدرت به همان نسبت که باعث حفاظت و حراست از سیاست داخلی امریکا بوده، باعث حفاظت و حراست از قدرت امریکا در عرصه‌ی سیاست جهانی نیز خواهد بود. به دیگر بیان، این است میراث نظام نظری کیسینجر درباره نظم جهانی؛ برای حفاظت از قدرت امریکا، وجود قدرت‌های دیگر در جهان، شرط لازم است.        


  • کیسینجر

در همین زمینه

{"qurey":{"category__in":[3444,1],"post__not_in":[508300],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

انتخابات ریاست‌جمهوری با جلیلی و پزشکیان به دور دوم رفت

مردِ خاکستری

مصائب ژاندارم

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

تداوم تطاول

چه با نمک

بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست

راهِ بُردن و قانون راهبردی

بر خوانِ آقاخان

میرزا رضا در پنسیلوانیا

بخش‌های سایت

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

هم‌یاری در انتشار تقریر

تازه‌ها

  • تداوم تطاول
  • چه با نمک
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم
  • (بدون عنوان)
  • رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست
  • راهِ بُردن و قانون راهبردی
  • بر خوانِ آقاخان
  • میرزا رضا در پنسیلوانیا

عناوین برجسته

اسرائیل اعتراضات روسیه اوکراین امریکا زنان فلسطین رئیسی هسته ای تحریم حجاب رهبری سینما انتخابات ترامپ

روزنامه آنلاین تقریر TAGHRIR.COMروزنامه آنلاین تقریر

Sapere aude
#