روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • صفحه خانگی
  • >
  • دسته‌بندی نشده
  • >
  • مردِ خاکستری

روشن‌فکری ایرانی و کارنامه‌ی کیسینجر
مردِ خاکستری

  • دسامبر 3, 2023

۱: حمله‌ی اهالی کوتف و فیضیه به هاروارد

«امروز برای من مسلَم شد که این نوع سخنران‌ها و سخنرانی‌ها بیشتر برای این است که زهر روشن‌فکر عالم را در این هاروارد نسبت به امریکا بگیرند؛ حالا دیگر مثل روز روشن می‌بینم تأسیسات و تشکیلات کمپانی‌ها کار خودشان را می‌کنند منتها برای خواباندن صداها و به عنوان همان سوراخ اطمینان معهود پولی هم به آدم دغلی مثل کیسینجر می‌دهند.»

این ارزیابی جلال آل‌احمد به عنوان یکی از آباء روشن‌فکری ایرانی درباره نقش هنری کیسینجر در «خدمت» به امپریالیسم امریکا و «خیانت» به روشن‌فکران عالم است.

آل‌احمد در سال ۱۹۵۶خود را به هاروارد می‌رساند تا در جلساتی شرکت کند که هم‌او هدف از برگزاری‌اش را این‌گونه فهم و ارزیابی می‌کند «به این نیت که آشنا کند روشن‌فکران عالم را با روش زندگی و اندیشه امریکایی. عین همه بورس‌های دیگر که در این سال‌های پس از جنگ دوم مد شده است. نمک‌گیر کردن و ایجاد تعهد و از این قبیل. تحبیب قلوب و دیگر قضایا.»

آل‌احمد، در ادامه، اوج شناخت خود از افکار و آثار هنری کیسینجر را نیز این‌گونه به نمایش می‌گذارد که «گویا خود کیسینجر کتابی نوشته به اسم بمب اتم و نمی‌دانم چه‌چیز… که در آن همین حقه‌بازی‌ها را درآورده که امروز دیدیم.»

اما در آن دوران و در آن میدان، یک ایرانی دیگر نیز در همان جلسات در هاروارد حضور داشت که روایت او از حضور آل‌احمد در آن‌جا از این قرار و بر این مدار است «در دانشگاه هاروارد یک برنامه تابستانی بود زیر نظر کسی به نام هنری کیسینجر یعنی وزیر خارجه بعدی امریکا و یکی از مهم‌ترین ستون‌های سیاست خارجی آمریکا در چند دهه اخیر. برنامه کاری‌اش این بود که تابستان‌ها نویسنده‌ها، دانشمندان، متفکران فرهنگ‌های مختلف را برای یک تابستان به دانشگاه هاروارد می‌آورد، همه آن‌هایی که شما به‌ آن‌ها می‌گویید روشن‌فکر و نکتۀ قابل ‌توجه این‌که همیشه کسانی را می‌آوردند که با دولت آن مملکت مخالف بودند، مثلاً اگر از غنا کسی می‌آمد کسی را پیدا می‌کردند که با حکومت وقت غنا مخالف است.»

بر این اساس، صاحب این سخنان، یعنی حسین نصر، بر این باور است که علت‌العلل حضور جلال آل‌احمد در جلسات هاروارد چیزی نبوده جز مخالفت آل‌احمد با حکومتِ وقت.

نصر به عنوان یکی از آباء سنت‌گرایانِ ایرانی، در همان دوران حضور آل‌احمد در هاروارد، با آن روشن‌فکر ایرانی وارد مباحثاتی درازدامن درباره ایران و جهان می‌شود. نصر در همین راستا می‌گوید «ایشان [آل‌احمد]انگلیسی تقریباً اصلاً نمی‌دانست، انگلیسی‌اش بسیار بسیار ضعیف بود…ایشان احتیاج داشت به من، یعنی کسی را می‌خواست که بتواند افکارش را ترجمه کند و راه و چاه را یادش بدهد. ما در آن تابستان خیلی‌ خیلی با هم وقت گذراندیم».

اما سنت‌گرای ایرانی چگونه می‌توانست  «راه و چاه» را به روشن‌فکری ایرانی نشان دهد که به عنوان نویسنده‌ی «غرب زده‌گی»، «انگلیسی تقریباً اصلاً نمی‌دانست.»

پژوهش‌گران در عرصه‌ی تاریخ اندیشه در ایران، باید هرچه در توان دارند در راستای فهم و درک و دریافتِ مبانیِ «وقت گذراندنِ» آن سنت‌گرای ایرانی با آن روشن‌فکر ایرانی در آن تابستان کذایی در هاروارد به کار گیرند تا مشخص شود که در مواجهه با درسِ سیاست به آموزگاریِ کیسینجر، چرا و چگونه «کوری عصاکشِ کوری دگر» بوده است.

حسین نصر، در راستای ربودنِ گوی سبقت از جلال‌ آل‌احمد درباره «غرب‌ستیزی»، در صور این مدعا می‌دمد که «آن وقتی بود که من دیگر کاملاً فکرم ساخته شده بود، صد درصد با تجدد مخالف بودم، مدافع سنت بودم و صد هزار بار هم بیشتر از جلال آل‌احمد راجع به غرب می‌دانستم البته. شروع کردم به دادن دلایل خیلی قوی برای این‌که چرا تمدن غرب از هم خواهد پاشید و ما نمی‌توانیم از آن پشتیبانی کنیم و دنبال کنیم و باید راه خودمان را برویم، راه سنن خودمان را، حرف‌هایی که برای من معروف هستند. ایشان هم خیلی تحت ‌تأثیر این افکار قرار گرفتند. خودش هم داشت یک گردشی می‌کرد، او اول از آن توده‌ای‌های خیلی حاد بود ولی چون از خانوادۀ مذهبی آمده بود داشت یک گردشی می‌کرد و در اثر آن بحث‌هایی که یکی دو ماه ما با هم کردیم ایشان تصمیم گرفت یک مقاله‌ای راجع به این موضوع بنویسد که چند تا جمله‌اش را او گفت و در واقع انگلیسی‌اش را همه را من نوشتم برایش، او انگلیسی بلد نبود و آن پایه‌ی کتاب غربزدگی شد که بعداً این‌قدر معروف شد و چندین ‌بار به زبان انگلیسی ترجمه شد.»

بر اساس روایتِ نصر از حضور آل‌احمد در پای درس کیسینجر، روشن‌فکر ایرانی کتاب «غرب زده‌گی» را تحت تأثیر مستقیم افکارِ سنت‌گرای ایرانیِ ساکن امریکا نوشته است. به دیگر بیان، در یک سوی ماجرا، «آدم دغلی» به نام هنری کیسینجر با «حقه‌بازی» از «روشن‌فکران عالم» دعوت کرده تا به هاروارد بیایند با هدف «نمک‌گیر کردنِ» ایشان، و در سوی دیگر ماجرا، یک سنت‌گرای ایرانیِ حامیِ حکومت پهلوی، و یک روشن‌فکر ایرانیِ مخالفِ همان حکومت، با فراست و ذکاوت و درایت از «حقه بازی» کیسینجر، آگاه شدند، پشت به هاروارد و درس کیسینجر کرده، و به طرح نظریه‌ی «غرب زده‌گی» پرداختند.

متولیان هاروارد و مشخصاً هنری کیسینجر، بدون تردید از میزان فراست و ذکاوت و درایتِ امثال جلال آل‌احمد و حسین نصر، غافل بودند، و نمی‌دانستند که کسانی چون ایشان را به این «ساده‌گی» نمی‌توان «نمک‌گیر» کرد. و در مقام ارزیابی نتیجه‌ی آن نوع «حقه بازی» هاروارد، و «آدم دغلی» چون کیسینجر، «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» و دو اختر تابناک سپهرِ سنت‌گرایی و روشن‌فکری، در جوار هم، ضمن ابطال مدعای «اجتماع نقیضین»، باعث درخشش اختری تابناک در سپهر علم در جهان شدند به نام کتاب «غرب زده‌گی».

اما چرا کیسینجر در هاروارد نتوانست محصلان کوتف و فیضیه را «نمک‌گیر» کند؟

۲: حمله‌ی سیاسیِ مخالفان سیاست به سیاست

نطفه‌ی روشن‌فکری ایرانی در «سیاست» بسته شد. در حالی که، روشن‌فکری ایرانی از ابتدا تا کنون «سیاسی» اندیشیدن و «سیاسی» عمل کردن را ننگی نا زدودنی بر ناصیه‌ی روشن‌فکری می‌داند. بر همین اساس است که از صدر تا ذیل اردوگاه روشن‌فکری ایرانی، خبر و اثری  از حتی یک بحث محصل درباره «ایران» نخواهیم یافت. و از دیگرسو، حضرات در حالی که از پاشنه تا پیشانی جز در لهیبِ سودای کسب قدرت در عرصه‌ی سیاست نمی‌سوزند، هرگونه تلاش در راستای کسب و حفظ و بسط قدرت در عرصه‌ی سیاست را ننگِ روشن‌فکری و روشن‌فکران می‌نامند.

و این ناسازگاری بنیادین که در وجه غالب از موضع تعارض مطرح است، تنها یکی از فراوان آفات روشن‌فکری در تاریخ ایران است. روشن‌فکری ایرانی در بحر عمیقِ سیاست، خود را مصداق «غرقه گشتند و نگشتند به آب، آلوده» می‌پندارد. اما آیا این نوع ناسازگاری‌های بنیادین در نظام نظری روشن‌فکری قابل تقلیل به «سیاست» است؟ هرگز! روشن‌فکری نه تنها نطفه‌ی بسته شده در رحِم سیاست است؛ و در عین حال خود را «غیرسیاسی» می‌نامد، بلکه تا بن دندان و مغز استخوان، طالبِ «قدرت» است و مخالف قدرت‌مندان، طالب «شهرت» است و مخالفِ مشاهیر، طالب «ثروت» است و مخالف ثروت‌مندان.

اما در عرصه‌ی سیاست، روشن‌فکری ایرانی، مهم‌ترین و بنیادی‌ترین آسیب‌ها را به فهم و درک و دریافت مبادی و معانی و مبانی سیاست در ایران وارد کرد. در همین راستا، فرآورده‌های منحوس و معیوب این نظام نظری، تقلیل سیاست به دوگانه‌های کلانی چون «دوست و دشمن»، «نظر و عمل»، «جنگ و صلح» و… بود. در حالی که، سیاست در جهان جدید، اصولاً و اساساً از پیله‌ی تنگ و ایدئولوژیک این‌گونه دوگانه‌ها خرج شده بود. از دیگرسو، سیاست در وجه فلسفی در جهان جدید، مبتنی بر تعیین و ترسیم مختصات میان ساحت توصیفی و هنجاری بود. به دیگر بیان، بیش و پیش از آن‌که در این عرصه «است»‌ها و «باید»ها، در محور و مدار امور باشند، ترسیم مختصات و تبیین ارتباط میان این دو عرصه از اهمیت بنیادین برخوردار شده بود.

روشن‌فکری ایرانی، از ابتدا، عرصه‌ی سیاست را قابل تقلیل به عرصه‌ی «جنگ» می‌دانست؛ جنگی میان حق و باطل. بر همین اساس، هر حکومت، جز به مثابه «حافظ منافع طبقه‌ی حاکم»، در شعاع فهم قرار نمی‌گرفت. در حالی که «مردم» نه تنها در شعاع «طبقه‌ی حاکم» قرار نمی‌گیرند، بلکه مظلومانی هستند تحت ظلمِ این طبقه. و چون چنین است، در مجادله‌ی میان «مظلوم» و «ظالم»، روشن‌فکر باید حامی «مظلوم» باشد. در این‌جا، ابزار تحمیل ظلم از جانب «طبقه‌ی حاکم» بر مردم «مظلوم»، چیزی نیست جز حکومت.

اما در ظل و ذیل نظام نظری روشن‌فکری، سیاست در عرصه‌ی بین‌الملل نیز معنا و مبنایی جز تقلیل به همان دوگانه‌سازی‌های ایدئولوژیک نداشت. در این عرصه نیز، اصل و اساسِ مسائل و مباحث حول محور دوگانه‌ی «استعمارگر و مستعمره» درک و فهم و دریافت می‌شد. برای نمونه، بنگرید به صدر تا ذیل اردوگاه روشن‌فکری ایرانی، که از گذشته تا هنوز، معنا و مبنای جنبش مشروطه‌خواهی در ایران را جز از منظرِ «انقلاب علیه استعمار» نسنجیده و نفهمیده است.

اما در همان دورانی که در ایران، از یک‌سو حسین نصر در هجمه‌ای ایدئولوژیک به مبانی مدرنیسم، خواستارِ «بازگشت ایران» به «اسلام ناب» بود، و از دیگرسو، جلال آل‌احمد در حمله به «غرب» از منتهی‌الیه اردوگاه بلشویسم به تقدیس شیخ فضل‌الله نوری می‌پرداخت، هنری کیسینجر در امریکا در مکتب هانس مورگنتا در کارِ درک و فهم و درک مناسبات حاکم بر عرصه‌ی سیاست در جهان جدید از منظر «واقع‌گرایی» و موازنه‌ی قدرت در عرصه‌ی داخلی و جهانی، بود.

۳: حمله‌ی پینوکیو به روباه مکار

اما ارزیابی اردوگاه روشن‌فکری در -جهان و- ایران، طی حدود ۷ دهه‌ی اخیر درباره کارنامه‌ی کیسنجر، چیزی نیست جز «خیانت به خلق»، و ارزیابی همین اردوگاه نسبت به کارنامه‌ی امثال نصر و آل‌احمد چیزی نیست جز «خدمت به خلق و به خلق‌الله». اما چرا چنین است؟

پاسخ را باید در انبانِ همان نوع نظام سازی‌های ایدئولوژیکِ کلان در اردوگاه روشن‌فکری جُست.

آن‌جا و آن‌گاه که هر بحثی درباره نظامات سیاسی حاکم، جز در شعاعِ «تضادهای درونیِ قدرت» سنجیده و فهمیده نمی‌شود؛ پر واضح است که رسالتِ محتوم نیروهای سیاسیِ خارج از عرصه‌ی حکومت، چیزی جز این نخواهد بود که یا مانعِ افزایش این تضادها شوند، یا اقدام به افزایشِ این تضادها کنند، چرا که، اصولاً و اساساً فرجام محتوم نظامات سیاسی غالب بر جهان جدید، چیزی نخواهد بود جز فروپاشی بر اساس افزایش این تضادها. در این‌جا، اگر ممانعت از افزایشِ این تضادها، باعث فروپاشی یک حکومت نشود، روشن‌فکری، خود باید بدل به «نیروی انقلابی» شود در راستای شعله‌ور کردنِ آتشِ این تضادها.

اما در سوی دیگر میدان، امثال کیسینجر، مبادی و معانی و مبانی عرصه‌ی سیاست را این‌گونه نمی‌سنجیدند و نمی‌فهمیدند. نظام نظری کیسینجر در عرصه‌ی سیاست، مبتنی بر تفکیکی بنیادین میانِ شرایط تلاش در راستای کسب قدرت، و تلاش در راستای حفظ و بسطِ قدرت -پس از کسبِ قدرت- در عرصه‌ی سیاست بود. بر این اساس، در عرصه‌ی تلاش برای کسب قدرت، تضادهای درونی نظام سیاسیِ حاکم، از اعتباری از منظرِ ضرورتِ تاریخی در راستای فروپاشی حکومت، برخوردار نبود. به دیگر بیان، اصولاً و اساساً هیچ حکومتی نمی‌توانست قدرت را در عرصه‌ی سیاست حفظ کرده و بسط دهد، مگر آن‌که بیش و پیش از آن، تعدد و تنوع میلِ نیروهای سیاسی به کسبِ قدرت را به رسمیت بشناسد و به مدیریت آن‌ها پردازد. بر این اساس، فرجام محتوم تجمیع قدرت در عرصه‌ی سیاست، چیزی جز نابودیِ قدرت نخواهد بود. و آن‌جا و آن‌گاه که در عرصه‌ی سیاست، قدرت در معرض نابودی قرار گیرد، هم‌واره نیروهای غالب بر عرصه‌ی سیاست، با دمیدن در صور مدعیاتی چون «ترجیح حکومتِ بد بر بی‌حکومتی»، قدرت را حفظ خواهند کرد.

امثال کیسینجر از میانه‌ی سده‌ی بیستم، در عرصه‌ی نظر، به این درک و فهم و دریافت دست یافته بودند که سلطه و سیطره‌ی نیروهای منبعث از آموزه‌های بنیادین کمونیستی، در جهان، با توجه به آن نوع ایدئولوژی آن‌ها درباره «تضاد درونی» در مناسبات «سرمایه‌داری» و «سرمایه‌داری پیشرفته»، فرجامی جز اتخاذ مشی لنینیستی در این اردوگاه نخواهد داشت. به این دلیل که ایدئولوژیِ نابودی نظام «سرمایه‌داری» بر اثر افزایش تضادهای درونی، در عرصه‌ی واقعیات ملموس و مشهود، بارها تن به ابطال سپرده بود، و چون چنین بود، یگانه مسیرِ پیشِ رویِ اهل اعتقاد و التزام به مبانی کمونیستی چیزی جز «ورودِ انقلابی» به عرصه‌ی افزایشِ تضادهای داخلی در حکومت‌های «سرمایه‌داری» نبود. این نوع مواجهه با ماجرا، اگرچه در مواردی، حتی در اردوگاه کمونیسم، تحت عنوان «لنینیسم» و «بلشویسم» دارای وجه مذموم تلقی می‌شد، اما در همان اردوگاه نیز این وجه مذموم اعتباری جز از منظرِ تقیه و توریه نداشت.

هنری کیسینجر، در نیمه‌ی دوم سده‌ی بیستم، در اوجِ دورانِ مواجهه‌ی اردوگاه کمونیسم با دو مشکل بنیادین، گام در عرصه‌ی سیاست در امریکا نهاده بود. نخستین مشکلِ بنیادین برای کمونیسم در آن دوران، عدمِ بهره‌برداری دل‌خواه از حکومت‌های وابسته به شوروی و چین در راستای «محاصره‌ی امپریالیسم» بود. و مبنای مشکل دوم در همین اردوگاه، تضادهای درونیِ در اردوگاه کمونیست‌های به قدرت رسیده در همان کشورها و در دو قطب کلانِ شوروی و چین بود.

این دو مشکل، در حالی در این اردوگاه مطرح بود که اردوگاه کمونیسم در نیمه‌ی دوم سده‌ی بیستم، بر آن بود تا خود را به عنوان قهرمان و در عینِ حالِ قربانیِ اصلیِ مبارزه با فاشیسم در جهان معرفی کند. در حالی که، واقعیت در این عرصه، جز این نبود که از قضا، اهالی این اردوگاه، در ابتدا، برآمدن فاشیسم و نازیسم را به مثابه مرحله‌ی نهایی افزایش تضادهای درونی نظام «سرمایه‌داری»، سنجیده و فهمیده، و آن را به مثابه فرجام محتوم تاریخ، گرامی داشته بودند.

آن‌چه امثال کیسینجر در این دوران در عرصه‌ی نظر و عمل در تاریخ ثبت کردند را نمی‌توان و نباید جز با در نظر داشتن این شرایط، و مجموعه‌ای از دیگر شرایط، فهم و ارزیابی کرد، از جمله، مناسبات حاکم در عرصه‌هایی چون مجادلات اردوگاه بنیادگرایی اسلامی و ناسیونالیسم عربی و صهیونیسم و ناسیونال‌سوسیالیسم در کشورهای اسلامی.

اما روشن‌فکری ایرانی، در حدود ۷ دهه‌ی اخیر، بر دفترِ فهم و درک و دریافت ِکارنامه‌ی کیسینجر، با برجسته‌سازی عباراتی چون «جنایت‌کار جنگی»، «حامی تروریسم»، «عامل کودتا»، «حامی دیکتاتورها»، «صهیونیستِ امریکایی» و… مُهر پایان نهاده است. بدون آن‌که اهالی این اردوگاه کم‌ترین اطلاع و آگاهی از مبانی نظری کیسینجر، و مبنای اقدامات عملی او، و ارتباط میان این دو عرصه داشته باشند. بر سبیل تمثیل، روشن‌فکری ایرانی، «پینوکیویی» است که دست در چشم جهان کرده و «روباه مکار» می‌جوید.

بر این اساس است که در نظام نظریِ روشن‌فکری، کیسینجر به عنوان «آدم دغل»، هم عاملِ جنایت در ویتنام، هم عاملِ سرکوبِ کمونیست‌ها، و هم یک یهودیِ حامی اسرائیل است، و در عین حال، برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل برای پایان جنگ با ویتنام، و عاملِ سفر تاریخی رئیس جمهور امریکا به چین، و عاملِ صلح اعراب با اسرائیل. و این، همان جهل بنیادین نظام نظری روشن‌فکری است که بدون در نظر داشتن علل و دلایل و توابع و توالی سیاست ورزی‌های اردوگاه چپ در نیمه‌ی دوم سده‌ی بیستم در جهان، تنها در صور این مدعا می‌دمد که «کیسینجر آدمِ دغل و حقه بازی بوده در راستای حفاظت و حراست از منافع نظام سرمایه‌داری»، در مقابلِ رفقای کمونیست و اسلام‌گرا، که قربت الی‌الخلق، و قربت الی‌الله، فقط و تنها فقط در کارِ حفاظت و حراست از عدالت و آزادی و حقوق انسان در جهان بودند و هستند.

نرم‌افزارهای فکری آلوده به ایدئولوژیِ «چپ»، کارنامه‌ی نظری و عملی هنری کیسینجر را جز در قالب «جنایت و خیانت» به «مردم»، ارزیابی نکرده و نخواهند کرد، و این فرجام محتوم مواجهه‌ی اهالی اردوگاهی است که جهان را به دو اردوگاه «سیاه و سفید» تقسیم می‌کند. در حالی که هنری کیسینجر آتشی بود در خرمن آن اردوگاه؛ آتشی که آن خرمن را بدل به خاکستر کرد تا به «خاکستری» در عرصه‌ی سیاست، اعتباری دوران‌ساز بخشد.


  • روشنفکریکیسینجر

در همین زمینه

{"qurey":{"category__in":[3444,1],"post__not_in":[508297],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

انتخابات ریاست‌جمهوری با جلیلی و پزشکیان به دور دوم رفت

نظمِ پریشان

رئیسی: دشمن زخم خورده دنبال ایجاد اخلال در معیشت مردم خواهد بود

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

تداوم تطاول

چه با نمک

بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست

راهِ بُردن و قانون راهبردی

بر خوانِ آقاخان

میرزا رضا در پنسیلوانیا

بخش‌های سایت

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

هم‌یاری در انتشار تقریر

تازه‌ها

  • تداوم تطاول
  • چه با نمک
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم
  • (بدون عنوان)
  • رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست
  • راهِ بُردن و قانون راهبردی
  • بر خوانِ آقاخان
  • میرزا رضا در پنسیلوانیا

عناوین برجسته

اسرائیل اعتراضات روسیه اوکراین امریکا زنان فلسطین رئیسی هسته ای تحریم حجاب رهبری سینما انتخابات ترامپ

روزنامه آنلاین تقریر TAGHRIR.COMروزنامه آنلاین تقریر

Sapere aude
#