روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • صفحه خانگی
  • >
  • پـرونـده
  • >
  • فکری روشن در جدال با روشن‌فکری

تآملی در ترسیم سیمای روشنفکری در نظام نظری طباطبایی
فکری روشن در جدال با روشن‌فکری

  • مارس 3, 2023

سیدجواد طباطبایی در ۷۷ سالگی خرقه تهی کرد. مرگ او مصداق سروده‌ی رودکی در رثای شهید بلخی است «از شمار دو چشم یک تن کم ، از شمار خِرَد هزاران بیش.»

طباطبایی طی حدود دو دهه در عرصه‌ی روشنفکری ایران، بدل به چهره‌ای شد مناقشه‌برانگیز، و این، در حالی بود که، هم‌او، بیش و پیش از هرکس منتقدِ جدی و اصولی عرصه‌ی «روشنفکری» بود.  در حدود این دو دهه، ابتدا، انتشار بخش‌هایی از نظام نظری او در مطبوعاتِ «اصلاح‌طلبِ» منتقد دولت احمدی‌نژاد در نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۸۰، باعث برجسته‌سازی نام طباطبایی در عرصه‌ی روشنفکری، و در ظل و ذیل اردوگاه مبارزان سیاسی شد. در همان دوران، انتشار دو کتاب «مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی»، و «نظریه‌ی حکومت قانون در ایران»، عامل اصلیِ در کانون توجه قرار رفتن دیدگاه‌های طباطبایی در دو عرصه‌ی مذکور بود. اما طباطبایی از حدود یک دهه پیش از آن دوران، یعنی از نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۶۰، با انتشار «درآمدی بر تاریخ اندیشه‌ی سیاسی در ایران»، پروژه‌ای را آغاز کرده بود تحت عنوان «تأملی درباره ایران». پس از آن نیز، در نیمه‌ی نخست دهه‌ی ۷۰، به انتشار «زوال اندیشه‌ی سیاسی در ایران» پرداخت، که کوششی نظری بود به مثابه «گفتار در مبانی نظری انحطاط ایران».

اما علت‌العلل در کانون توجه قرار گرفتن بخشی از دیدگاه‌های طباطبایی در عرصه‌ی روشنفکری، چیزی جز این نبود که اهالی اردوگاه روشنفکری، بر اساس مبنای وجودی و معرفتی خود، بر آن بودند تا با تلخیصِ مبتنی بر تهی از مضموم کردنِ مفاهیم، از موضع تأیید یا تکذیب، با آراء و عقایدی مواجه شوند که دارای قابلیتِ برجسته‌سازی‌های ایدئولوژیک در عرصه‌ی عمومی بود. از این منظر بود که رجوع به موردی چون سیدجواد طباطبایی، در راستای آن نوع اهداف، مصداقی یکی از شوخی‌های تاریخی در کارنامه‌ی روشنفکری ایرانی بود. اما چرا؟ به این دلیل که نظام نظری طباطبایی از نخستین مقاطع و مراحل، مطلقاً مبتنی بود بر بازگشت به مفاهیمی که طی سده‌ها، از جانبِ اهل دیانت و عرفان و روشنفکری چپ، در راستای اقتضائات ایدئولوژیک، از مضمون تهی شده بود.

بر این اساس، جدالی میان طباطبایی با اردوگاه روشنفکری در ایران آغاز شده بود که در یک سو، طباطبایی قرار داشت با رجوعی به «قدیم» در راستای توضیح و تبیین و تنقیحِ مفاهیم از منظرِ «جدید»، و در دیگر سو، روشنفکران قرار داشتند که هر نوع مواجهه‌ی ایشان با مفاهیم، اعم از «قدیم» و «جدید»، جز بر اساس افیون ایدئولوژی، صورت نمی‌گرفت.

طباطبایی با در کانون نظری‌ورزی قرار دادن «ایران»، سقف نظام نظری خود را بر این ستون استوار کرده بود که «تاریخ اندیشه» در ایران را نمی‌توان و نباید با قطع مسیری که از ایران باستان آغاز شده، در قالب یک نظام نظری فهم و تبیین و ارائه کرد. او بر این باور بود که چنین مواجهه‌ای با «تاریخ اندیشه» در ایران، میراث منحوس روشنفکری ایرانی است که در ویلِ این جهل ایدئولوژیک زاده شد، و بر همین اساس، تئوری بافت، و با توسل و تمسک به ایدئولوژی بر ذهن و ضمیر ایرانیان، سلطه و سیطره یافت. طباطبایی در فقره‌ای قابل تأمل، به توضیح و تبیین این مدعا می‌پرداخت که «…تاریخ و تاریخ اندیشه در ایرانِ سده‌های اخیر، با روشنفکری آغاز می‌شود و تاریخ یک سویه تحولات روشنفکری است. البته، مخالفان جریان روشنفکری نیز خود روشنفکران باژگونه‌ای هستند که از گفتن اسم خود شرمگین هستند».

طباطبایی، روشنفکری ایرانی را بر این اساس یکی از عوامل تثبیت و تحکیم «زوال اندیشه» در تاریخ ایران می‌دانست. او، روشنفکری ایرانی را جماعتی می‌دانست که با استخدام و استعمال «مفاهیم» از موضع ایدئولوژیک در متن و بطن «مبارزات سیاسی»، باعثِ سلطه و سیطره‌ی «آگاهی کاذب» بر «آگاهی جدیدی» شده بودند که از دوران مشروطه در ایران نضج گرفته بود. او، از همین منظر بود که می‌نوشت «سیطره‌ی ایدئولوژی‌های سیاسی، که دریافتی “خیال‌اندیشانه” از جامعه‌شناسی آن را به تنها نظام اندیشیدن ایرانیان تبدیل کرد، و، البته، انتقال دوباره‌ی نظام ایدئولوژی های سیاسی به «ارض عالم» زیر لوای عرفان، بنیان آگاهی جدیدی را که با پیروزی مشروطیت کمابیش استوار شده بود، نابود و آگاهی کاذبی را جانشین آن کرد.»

نظام نظری طباطبایی درباره ابتناء «فهم جدید» بر رجوعِ عاری از ایدئولوژی به «قدیم»، خود، ریشه در خاک معرفت‌شناسی «جدید» داشت. اما، او، در همین زمینه بر آن بود تا نشان دهد که هرگونه فهم نسبت به معانی و مبانی «جدید»، در گسست کامل از «قدیم»، در مرزهای غیرممکن قرار خواهد داشت، و این مبنای معرفتی، حتی مورد توجه اهل اندیشه در جهان قدیم نیز بوده است. برای نمونه، او به طرح این فهم و درک و دریافت هانری کربن از نظام نظری سهروردی می‌پرداخت که «سهروردی به این گذشته آینده‌ی آن را باز پس می‌دهد، آینده‌ای که خود اوست، زیرا او خود را مسئول این گذشته می‌داند». و با توجه به این مبنای نظری بود که طباطبایی در ادامه‌ی پروژه‌ی خود درباره «ایران»، نیازمند تنقیح و تببین مبانی نظری ارتباط میان «قدیم و جدید» در غرب بود، چرا که، بسیاری از مفاهیم مورد استخدام و استعمال در اردوگاه روشنفکری ایرانی، دارای خاستگاه‌های نظری در تاریخ اندیشه‌ی سیاسی جدید در اروپا بود. طباطبایی بر همین اساس به انتشار کتاب «جدال قدیم و جدید» پرداخت، و در نخستین سطور از همین کتاب نوشت «من در پیکاری با آنچه که از دو دهه پیش، تقلید مضاعف خوانده‌ام، گفته بودم که به دنبال بیش از چهار سده تعطیل اندیشیدن، در ایران، زمان نقادی سنت از درون برای همیشه سپری شده است و در شرایط کنونی وضع اندیشیدن، ابزراهای مفهومی این نقادی را، ناچار، باید از دستگاه مفاهیم اندیشه‌ی فلسفی اروپایی وام گرفت.»

طباطبایی در تبیین این مدعا می‌کوشید که هم در اردوگاه «روحانیت سنتی» و هم در اردوگاه «اهل دیانت سنت‌گرا» و هم در اردوگاه «روشنفکری تجددگرا»، مفهومِ بنیادینِ مفقود، چیزی نیست جز «سنت». به دیگر بیان، چه در اردوگاه حامیان «سنت»، و چه در اردوگاه مخالفان آن، فهم و درک و دریافت دقیق و عمیقی از مفهوم «سنت»، و ارتباط آن با مفاهیمِ راه یافته به عرصه‌ی اندیشه‌ورزی در جهان جدید، یافت نمی‌شود. او بر همین اساس می‌نوشت «… اهل تجدد ایرانی، که هرگز نتوانسته‌اند به اهمیت و جایگاه سنت در نظام اندیشه‌ی ایرانی پی ببرند، در این توهم افتاده‌اند که به هر حال، دوره‌ی سنت سپری شده است و نیازی به پرداختن به این مرده‌ریگ منسوخ و متروک وجود ندارد. در نظر اینان پرداختن به سنت اتلاف وقت و نقض غرضی بیش نیست و لاجرم، باید، فارغ از وسوسه‌های عالمانه، با اعراض آگاهانه از سنت، به تجدد پرداخت. هواداران سنت، مقلدان گذشته‌ای که برای همیشه به سر آمده است، در تکرار بی تذکر سنت، در این توهم اسیرند که گویا شعله‌ی مشعل سنت، ابدی است و هرگز خاموش نخواهد شد، در حالی که مقلدان تجدد غربی، در بی‌توجهی به منطق حضور مرده‌ریگ سنت در دوران جدید، به اهمیت ایضاح این منطق بهایی نمی‌دهد.»                                                                                                                                     

روشنفکری ایرانی در مواجهه با این گسل‌ها و گسست‌ها میان «قدیم» و «جدید»، در تاریخ ایران، بر آن بود تا از موضع ایدئولوژیکِ اصالت سیاست، مشکلات را فقط با «پُل انقلاب» رفع کند. با در نظر داشتن این نوع فهم و درک و دریافت‌ها در اردوگاه روشنفکری ایرانی بود، که طباطبایی در تبیین این مدعا می‌کوشید که این‌گونه خیال خام رفع مشکلات، ممکن است در برخی از نقاط عالم، در ظاهر ماجرا، راه به جایی داشته باشد، اما بدون تردید، در ایران، فرجامی جز تشدید و تغلیظ مشکلات نخواهد داشت. «این نکته در تاریخ اندیشه در ایران شایان تأمل است که به خلاف آنچه در کشورهای اروپایی اتفاق افتاده بود، جریان روشنفکری از درون اندیشه‌ی سنتی ایران برنیامد و از این رو نتوانست، در تحول خود، در نسبت میان روشنفکری و اندیشه‌ی سنتی تأمل کند… به خلاف تاریخ اندیشه در اروپا که در آن، تجددخواهی از پی‌آمدهای بی‌اعتنایی متأخران به قدما بود و نه تأملی در بنیادهای اندیشه‌ی سنتی، و بدیهی است که در این بی‌اعتنایی به مبانی قدما جدالی میان متأخران و قدما در نگرفت.»

اما سرانجام، فرجام دو دهه مواجهه‌ی اردوگاه روشنفکری ایرانی با نظام نظری طباطبایی، و اجتهادات نظری طباطبایی در راستای کاهش آفات ویران‌گرِ میراث روشنفکری از عرصه‌ی اندیشه‌ورزی در ایران، فرجام ماجرا چیزی نشد جز برتری اردوگاه روشنفکری. اهالی این اردوگاه، با شناخت و بهره‌گیری از نقاط ضعف و فترت فرهنگی جامعه‌ی ایران، و با توسل و تمسک به افیون ایدئولوژی، نظام نظری طباطبایی را در راستای اهداف و اغراض خود، مثله کرده، و از آن کاریکاتوری ساختند در راستای بهره‌برداریِ ایدئولوژیک از موضع مبارزات سیاسی علیه رقبا.

آن‌چه در عرصه‌ی مباحثات و مجادلات روشنفکری از حدود دهه پیش، تاکنون، با رجوع به نظام نظری طباطبایی مطرح شده، شاهد عادلِ مدعای طباطبایی درباره روح غالب بر این اردوگاه است؛ که چیزی نبوده و نیست جز مواجهه‌ی ایدئولوژیک با مفاهیم، و تهی از مضمون کردن آن‌ها در راستای بهره‌برداری های مقطعی و موسمی و مناسکیِ در عرصه‌ی مجادلات سیاسی.

بر این اساس، آن‌چه در این وادی، به عنوان «اندیشه‌ی ایرانشهری»، «ناسیونالیسم»، «ملّی‌گرایی»، «سکولاریسم»، «حکومت قانون»، «ایران‌گرایی» و… ناظر به نظام نظری طباطبایی از جانب اردوگاه روشنفکری، چه در وجه تأیید و ترویج، و چه در وجه تقبیح و تکذیب، مطرح شده و می‌شود، مطلقاً دارای اعتبار و در خورِ اعتنا نبوده و نیست.

نظام نظریِ استوار و پالوده‌ی طباطبایی درباره «مشکل ایران»، از منظر «تأملی درباره ایران»، اقیانوس زلالی است که در چرکین پیاله‌ی اهل ایدئولوژی نخواهد گنجید. و چون چنین است، هزاران صفحه از آثار او، هنوز هم در ظل و ذیل فرهنگ غالب بر جامعه‌ی ایران، و در فضای مبتنی بر سلطه و سیطره‌ی ایدئولوژی بر عرصه‌ی آکادمیک کشور، اگرچه به طرفه‌العینی از جانب اهل ایدئولوژی در اردوگاه روشنفکری، عاری از استدلال و استناد ویران می‌شود، اما این «ویرانی»، نه نشانه‌ی سستی نظام نظری طباطبایی، بلکه اثباتِ قابلیت بی‌بدیلِ ویران‌گریِ دانش و آگاهی، در متن و بطن نظام نظری و مشی عملی روشنفکری ایرانی است.


  • ایرانجواد طباطباییروشنفکری

در همین زمینه

{"qurey":{"category__in":[3222],"post__not_in":[506308],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

آفات اعترافات

ایران فرهنگی و فرهنگ ایرانی

پای سیاست‌انقلابی در نعلین انقلاب‌فرهنگی

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

تداوم تطاول

چه با نمک

بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست

راهِ بُردن و قانون راهبردی

بر خوانِ آقاخان

میرزا رضا در پنسیلوانیا

بخش‌های سایت

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

هم‌یاری در انتشار تقریر

تازه‌ها

  • تداوم تطاول
  • چه با نمک
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم
  • (بدون عنوان)
  • رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست
  • راهِ بُردن و قانون راهبردی
  • بر خوانِ آقاخان
  • میرزا رضا در پنسیلوانیا

عناوین برجسته

اسرائیل اعتراضات روسیه اوکراین امریکا زنان فلسطین رئیسی هسته ای تحریم حجاب رهبری سینما انتخابات ترامپ

روزنامه آنلاین تقریر TAGHRIR.COMروزنامه آنلاین تقریر

Sapere aude
#