روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • صفحه خانگی
  • >
  • دبستان
  • >
  • در دفاع از بیضه روباه

در دفاع از بیضه روباه

  • ژانویه 22, 2023

یکی از توالی فاسد اِعمال سیاست‌های رسمی طی دهه‌های اخیر درباره مطبوعات، این است که دیگر نمی‌توان قدمی برداشت و قلمی نهاد بر جریده‌ی نقد مطبوعات و روزنامه‌نگاران. چرا که، در نخستین بازخورد، این پاسخ از انبان متولیان مطبوعات و روزنامه‌نگاران برون می‌آید که «مگر مطبوعاتی باقی مانده که نقداش می‌کنید؟ مگر سانسور و توقیف و بازداشت و… اجازه می‌دهد نفس بکشیم که شما انتظار انتشار یک نشریه‌ی حرفه‌ای دارید؟ هرگاه همه‌چیز حرفه‌ای شد، از ما نیز انتظار التزام به مشی حرفه‌ای داشته باشید».

در این‌جا به این مسئله نخواهم پرداخت که چرا و چگونه همین نوع مواجهه، یکی از علل و عوامل ایجاد مجال برای جولان آن نوع مواجهه‌ی نظام با مطبوعات بوده و هست. اما ورای این مسئله، به موردی خواهم پرداخت که شاهد عادل نقشِ تأثیرگذار مطبوعات و روزنامه‌نگاران است در «انحطاط مطبوعات» در این دوران.

احمد زیدآبادی که دارای بیش از سه دهه سابقه‌ی حضور فعال در سه عرصه‌ی پژوهش و فعالیت سیاسی و روزنامه‌نگاری است، چندی پیش با انتشار مطلبی کوتاه در فضای مجازی به نخستین سخنرانی مصطفی ملیکان درباره اعتراضات اخیر در کشور، واکنش نشان داد. ملکیان در آن سخنرانی از شرایطی سخن گفت که باعث امتناع «گفت و گو» میان شهروندانِ منتقد با حکومت شده است. و در بخشی از توضیح این شرایط، به عدم التزام حکومت به مبانی «عقلانیت» پرداخت. احمد زیدآبادی به عنوان یکی از روزنامه‌نگاران فعال در این دوران در روزنامه‌ی «هم‌میهن»، با اعلام این‌که «این حرف ظاهری دلپسند و باطنی مخرب دارد»، خطاب به ملکیان نوشت «]ملکیان[ لطفاً تعریفی از “عقلانیت” ارائه کنند و سپس ده نفر آدم زنده در ایران را که به برتری عقلانیت مورد نظر ایشان بر ایدئولوژی باور دارند، برای انجام گفتگو با آن‌ها به جامعه معرفی کنند».

نگارنده این سطور به خوبی از میزان آشنایی احمد زیدآبادی با نظام نظری ملکیان آگاهی داشت، و با خواندن مطلب مذکور اگرچه دچار تعجب نشد، اما بر آن شد تا قلمی به نشانه‌ی ابراز تأسف از غلاف برون کشد؛ آغشته به این زهر روان در رگ‌های روزنامه‌نگاری ایرانی، که دردا و دریغا که هنوز تفکیک و تمایز میان مواجهه‌ی مبتنی بر تحقیق و مواجهه مبتنی بر انتقاد را در ساحت «عقلانیت»، و به تبع آن در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری حرفه‌ای نیاموخته‌ایم.

با رصد و بررسی تاریخِ روزنامه‌نگاری ایران، از آستانه‌ی جنبش مشروطیت، می‌بینیم که علی‌رغم حضور فعال اهل سیاست در وادی نوبنیاد روزنامه‌نگاری، بودند کسانی که روزنامه‌نگاری برای ایشان میدان مشقِ مبارزه‌ی سیاسی نبود. به دیگر بیان، در آن دوران، با افرادی مواجه‌ایم که با انبانی از فهم نسبت به مبانی و معانیِ معرفتی و علمی و فلسفیِ رایج در زمانه‌ی خویش، رخت سوی وادی روزنامه‌نگاری می‌کشند، و آن‌جا بدل به «روزنامه نگارِ عرصه‌ی سیاست» می‌شوند، نه بدل به «مبارزِ سیاسی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری». البته توجه به این نکته نیز دارای غایت اهمیت است که حتی همین نفوذ و رسوخ برخی از مبارزان سیاسی به عرصه‌ی روزنامه‌نگاری نیز یکی از فراوان برکات جنبش مشروطه‌خواهی و توابع و توالی نظریِ آن بود، که بر اساس آن، حضرات در آستانه‌ی دریافت این آموزه قرار گرفته بودند که راه حل مسائل و راه رفع مشکلات در عرصه‌ی سیاست، دیگر از وادی مشی امثال عباس‌آقا تبریزی نمی‌گذرد.

اما تفاوت بنیادین میان «روزنامه‌نگارِ عرصه‌ی سیاست» و «مبارز سیاسی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری»، چیزی نیست جز نوع مواجهه‌ی این دو با رابطه‌ی میان «حقیقت» و «مصلحت»؛ و این رابطه بیش و پیش از هر چیز دارای سویه‌های فلسفی بوده و هست.

«سیاست» بیش و پیش از هرچیز، عرصه‌ی تأمین «مصلحت» است، اما این مصلحت از یک سو، به عرصه‌ی «مصلحت عمومی» می‌گراید، و از دیگر سو، به عرصه‌ی تفوق مصلحتِ ایدئولوژیک بر مصلحتِ عمومی. بر این اساس، باید این مسئله را مورد بررسی قرار داد که دو گروه «سیاست‌گذاران» و «سیاست‌گزاران» در عرصه‌ی سیاست، درباره رابطه‌ی این دو مفهوم، چه متاع و سرمایه‌ای در انبان نظری داشته، و با توسل و تمسک به آن، راهی وادی روزنامه‌نگاری شده‌اند. «روزنامه نگارِ عرصه‌ی سیاست»، می‌داند که در این عرصه، نفسِ موجودیت و موضوعیت و حتی مشروعیتِ فعالیت اهل سیاست، چیزی نیست جز تلاش در راستای کسب و حفظ و بسط «قدرت» در راستای اداره‌ی امور جامعه بر اساس موازین سیاسی. و چون چنین است، این نکته را به مثابه «حقیقتِ» حضور و فعالیت افراد و گروه ها در این عرصه به رسمیت می‌شناسد، و پس از آن است که می‌کوشد تا به بررسی و تحقیق یا نقد یا تأیید و حمایت، یا مذاکره یا مخالفت با نظامات نظری و مشی عملی اهل سیاست بپردازد که مدعی هستند دست‌یابی به «قدرت» از جانب ایشان به مصلحت است. به دیگر بیان، در این نوع فعالیت روزنامه‌نگاری، روزنامه‌نگار باید دارای انبان معرفتیِ مجهز به فهم و درک و برداشت نوع رابطه میان این سه وجه باشد:

  • سنجش اعتبار نظام نظری و مشی عملی اهل سیاست از منظر قرابت بیشتر به «حقیقت»
  • سنجش اعتبار نظام نظری و مشی عملی اهل سیاست از منظر رابطه میان آن «حقیقت» با مصلحت فردی و حزبی، و مصلحت عمومی
  • سنجش اعتبار نظام نظری و مشی عملی اهل سیاست در تدوین و ترسیم و اجرای روش‌ها در راستای تأمین انوع مصلحت در رابطه با حقیقت‌های مربوط به انسان به مثابه «فرد» و انسان به مثابه «شهروند»

اما «مبارز سیاسی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری»، از یک سو، قائل به اقرار و اعلام این مورد نیست که «حقیقتِ» حضور و فعالیت او در این میدان، چیزی نیست جز تلاش در راستای کسب و حفظ و بسط «قدرت». و از دیگر سو، هم‌او، ریشه‌های ستبر و سترگی در خاک این مبادی و مبانی نظری و مشی عملی دارد که «حقیقت» را می‌توان و باید به مثابه ابزاری در راستای بهره‌برداری در راستای هدفِ «مصلحتِ ایدئولوژیک» به کار گرفت، و «حقیقت» را هم‌واره باید در این راستا بر تخت پروکروستسِ مصلحت خواباند.

با توجه به این موارد، بنگرید به اکثر قریب به اتفاق مطبوعات دارای مشی غالب سیاسی، در تاریخ ایران، از دهه‌ی پایانی دوران قاجار تا زمانه‌ی اکنون. این مطبوعات از همان دوران تا کنون، چیزی نبوده‌اند جز جولانگاه سلطه و سیطره‌ی «مبارزان سیاسی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری» بر «روزنامه‌نگارانِ عرصه‌ی سیاست». و چون چنین بوده و هست، با ایجاد و ترویج «رسانه‌های مجازی»، این میدان تا حداکثر ممکن فراخ و هم‌وار شد در راستای آن سلطه و سیطره.

برای نمونه، این‌که می‌بینیم، طلب استناد و استدلال از «روزنامه‌نگاران» در راستای انتشار اخبار و مدعیاتشان در بسیاری از رسانه‌های رسمی و مجازیِ داخل و خارج از کشور، به معنای «توهین» به آن رسانه و آن روزنامه‌نگاران محسوب می‌شود، کم‌ترین شاهد در راستای اثبات غلبه‌ی مشی مبارزان سیاسی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری، بر رسانه‌های ایرانی در زمانه‌ی اکنون است، چرا که، آن‌جا و آن‌گاه که مصالح «خلقی»(نه عمومی) و جناحی و حزبی و ایدئولوژیکِ ما اقتضا کند، «حقیقت» را می‌توان و باید به مسلخِ «مصلحت» کشاند.

از دیگر سو، «روزنامه‌نگارِ عرصه‌ی سیاست» خود را موظف و ملتزم به رعایت تفکیک میان انواع مواجهه از منظر تحقیق یا نقد یا تأیید و حمایت، یا مذاکره یا مخالفت با نظرات و رفتارهای موجود و مشهود در عرصه‌ی سیاست می‌داند. بر این اساس، آن‌جا و آن‌گاه که من به عنوان روزنامه‌نگار، از «حقیقت» در عرصه و زمینه‌ای خاص، خود را دارای آگاهی و اطلاع نمی‌دانم، باید بر اساس مشی مبتنی بر «تحقیق و پژوهش» با دیگری و دیگران مواجهه داشته باشم، و آن‌جا و آن‌گاه که از این «حقیقت» خود را آگاه می‌دانم، یا در مقام موافقت و مرافقت با آن «حقیقت» با مواجهه‌ی تأییدی و حمایتی به ارائه‌ی اثر و نظر پردازم، یا در مقام نقد یا مخالفت با آن «حقیقت» ملتزم به موازیین و معاییر مواجهه‌ی انتقادی با آن باشم.

اما سلطه و سیطره‌ی مشی «مبارزان سیاسی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری»، به نمایش آشکار این‌گونه توالی فاسد انجامیده که با مشاهده‌ی هرگونه اظهارنظر از جانب افراد یا گروه‌های شناخته شده در عرصه‌های مختلف، بلافاصله قلم از موضع مشی «انتقادی» به دست گیریم و به نظام نظری صاحبان آن دیدگاه بتازیم، و البته با این‌گونه تاختن نشان دهیم که هیچ شناخت و آگاهی نسبت به اصل و اساس آن نظرات مطروحه نداریم.

نوع مواجهه‌ی احمد زیدآبادی در مورد مذکور، قطره‌ای از این اقیانوس روان در وادی روزنامه‌نگاری ایرانی است که هم‌چنان تخته‌بندِ سلطه و سیطره‌ی «مبارزان سیاسی در عرصه‌ی روزنامه نگاری» بر «روزنامه‌نگاران عرصه‌ی سیاست» است.

احمد زیدآبادی اگر بهره‌ای از مشی مبتنی بر روزنامه‌نگاری حرفه‌ای داشت، باید در مواجهه با آن سخنرانی ملکیان، نشان می‌داد که مُرادِ ملکیان (نه لزوما “تعریفِ” او) از «عقلانیت» و «گفت و گو» چیست، و پس از آن در تأیید یا تکذیب نظرات ملکیان می‌کوشید، در حالی که حضرت‌اش در نخستین مواجهه، از منظر «نقد» از ملکیان می‌خواهد به ارائه‌ی تعریف از «عقلانیت» پردازد! و «مبارز سیاسی فعال در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری» نمی‌داند که بیش از دوم سوم آثار کتبی و شفاهی ملکیان طی دهه‌های اخیر مربوط و معطوف به ترسیم مشخصات و مختصات «عقلانیت» است، و بخش عمده‌ی مجموعه آثار هم‌او، مشخصاً درباره ارائه مبانی و معانیِ «گفت و گو» است.

سلطه و سیطره‌ی نظام نظری و مشی عملی «چپ»، طی حدود ۸ دهه‌ی اخیر بر مطبوعات کشور؛ چه از وجه لنینیستی و مائویستی، و چه از نوع و لون «اسلامی»، باعث تحکیم و ترویج اعتقاد و اراده‌ی مبتنی بر «اصالت انتقاد» شده است. و بر همین اساس است که هرگونه تحقیق یا تأیید یا مذاکره در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری، مذموم و محکوم است. به دیگر بیان، روزنامه‌نگارِ شریف و آگاه و عالِم، مطلقاً قابل تقلیل است به «روزنامه‌نگارِ منتقد». و البته فرجام محتوم این شرایط، چیزی جز این نیست که بیان و بنان در «نقد» دیگری و دیگرانی به کار گیریم که مطلقاً شناخت و آگاهی از نظام و نظری و مشی عملی ایشان نداریم، و در نخستین «مواجهه‌ی انتقادی» از هم‌ایشان در موضعِ متهم بخواهیم که به اثبات مدعیات خود پردازند. در حالی که، طلبِ «اثبات مدعا»، آن‌جا و آن‌گاه دارای اعتبار و در خور اعتناست که پیش از آن، قائل و قادر به ارائه‌ی تقریری دقیق از مدعیاتِ طرف مقابل باشیم و پس از آن قلم و قدم در وادی «نقد» گذاریم، و اگر از این شناخت و آگاهی و توان و امکان تقریر برخوردار نیستیم، باید بر اساس مشی مبتنی بر «روزنامه‌نگاری تحقیقی» با صاحب‌نظران مواجهه داشته باشیم، در راستای کسب شناخت و آگاهی از نظام نظری ایشان.

تکته‌ی قابل توجه دیگر در همین مورد خاص، انجام «مباحثه‌ای» میان احمد زیدآبادی و مصطفی ملکیان در روزنامه‌ی «هم‌میهن» بود؛ پس از انتشار مطلب نخست زیدآبادی. فایل مکتوب و صوتی و تصویری این «مباحثه» موجود و مشهود است و شاهد عادلِ مدعیات نگارنده این سطور در وجیزه‌ی حاضر. در این «مباحثه»، آن‌چه آشکار است، باز هم آمیزه‌ای از جهل مرکب و بسیطِ زیدآبادی است نسبت به نظام نظری مصطفی ملکیان. و از قضا این یکی از مهم‌ترین علل و عوامل «امتناع گفت و گو» در جامعه‌ی ایران است، که به نام «گفت و گو»، در مواجهه‌ای انتقادی قرار گیریم با دیگرانی که مطلقاً شناخت و آگاهی از نظام نظری و مشی عملی ایشان نداریم.

این نکته مربوط و معطوف به «تواضع اخلاقی» نیست که روزنامه‌نگار آن‌جا و آن‌گاه که از نظام نظری دیگران شناخت و آگاهی ندارد، باید با ایشان از موضع «روزنامه‌نگاری تحقیقی» مواجهه داشته باشد، نه از موضع «روزنامه‌نگاری انتقادی»، بلکه این مسئله، اثبات اعتقاد و التزام آن روزنامه‌نگار به مشی حرفه‌ای است.

نقدِ نظام نظری و مشی عملی دیگری و دیگران، در گروِ حداکثر شناخت و آگاهی از مورد یا مسئله یا مشکلِ در معرضِ نقد است. در حالی که در شرایط مبتنی بر سلطه و سیطره‌ی «مبارزان سیاسی در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری»، مدعا این است که بر همه‌چیز و همه‌کس تیغ نقد می‌کشیم تا در نتیجه، به شناخت و آگاهی برسیم. این مشی اخیر، ورای عرصه‌ی روزنامه‌نگاری، همان بود که کسی چون علی شریعتی در مواجهه با هرآن‌چه خارج از مرزهای نگرشِ ایدئولوژیک‌اش قرار داشت به کار می‌گرفت؛ نمی‌شناسیم تا نقد کنیم، بلکه نقد می‌کنیم تا بشناسیم. در حالی که، شناخت شرطِ لازمِ نقد است، اما در دیدگاه مذکور، نقد به مثابه شرطِ کافی شناخت، قدر می‌بیند و بر صدر می‌نشیند.

و این بر سبیل تمثیل، حکایت روباهی است که از جنگلی می‌گریخت و علت این گریختن را از او پرسیدند و گفت «عده‌ای آمده‌اند و بیضه‌های هرکس که ۳ بیضه دارد را می‌بُرند». به او گفتند اما تو که ۳ بیضه نداری. و روباه گفت «مشکل این است که اول می‌بُرند و بعد می‌شمرند».

فرآورده‌های این نوع فرآیند در زمینه شناخت و آگاهی، به همان میزان قابل اعتبار و در خور اعتناست که فرآورده‌ی مجموعه آثار و افکار علی شریعتی. و دردا و دریغا که در میدان و دورانِ سلطه و سیطره‌ی «مبارزان سیاسی» بر عرصه‌ی علم و فلسفه و هنر، روش در برابر بینش به همان نسبت بی‌اعتبار شده، که روش و بینش در برابر مَنِش. و چون چنین است، نقدِ شریعتی را جماعت به مثابه حمایت از نظام سیاسی سابق، و نقد زیدآبادی را حمایت از نظام سیاسی لاحق می دانند و بس، چرا که، منشِ این دو، نقدِ آن حکومت و این حکومت بوده. و این نیز یکی دیگر از توالی فاسد همان سلطه و سیطره‌ی «مبارزان سیاسی» بر عرصه‌ی معرفت است؛ تغلب منشِ ایدئولوژیک سیاسی، بر بینش و روش علمی و فلسفی.


  • احمد زید آبادیروزنامه نگاریمصطفی ملکیانمطبوعاتنقدنی‌ما جوادپور

در همین زمینه

{"qurey":{"category__in":[3202],"post__not_in":[505432],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

مرشدانِ مرید شهرت

سدِ جهل بر رودِ روان

مصلوب رای سلبی

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

تداوم تطاول

چه با نمک

بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست

راهِ بُردن و قانون راهبردی

بر خوانِ آقاخان

میرزا رضا در پنسیلوانیا

بخش‌های سایت

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

هم‌یاری در انتشار تقریر

تازه‌ها

  • تداوم تطاول
  • چه با نمک
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم
  • (بدون عنوان)
  • رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست
  • راهِ بُردن و قانون راهبردی
  • بر خوانِ آقاخان
  • میرزا رضا در پنسیلوانیا

عناوین برجسته

اسرائیل اعتراضات روسیه اوکراین امریکا زنان فلسطین رئیسی هسته ای تحریم حجاب رهبری سینما انتخابات ترامپ

روزنامه آنلاین تقریر TAGHRIR.COMروزنامه آنلاین تقریر

Sapere aude
#