روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • صفحه خانگی
  • >
  • دبستان
  • >
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

تأملی در نقش اصلاح‌طلبان دوم خردادی در انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری
بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

  • آگوست 15, 2024

«وقتی سیاست تبدیل به صحنه کشمکش برای کسب سهم بیش‌تر از درآمد شود، دولتِ شایسته غیرممکن خواهد شد.»

فریدریش فون‌هایک / قانون،قانون‌گذاری و آزادی

…

عنوان یکی از چندین مقاله‌ای که درباره اعتراضات سال 1401 در ایران نوشتم، چنین بود «عطش انقلاب در سراب اتحاد». این مقاله ذیل این عنوان دوم منتشر شد «تأملی در آفات اتحاد سلبی اپوزیسیون انقلابی.»

در آن مقاله، در اثبات این مدعا کوشیده بودم که ایجاد «اتحاد سلبی» میان نیروهای مختلف حاضر در اردوگاه اپوزیسیون یک حکومت، در سده‌های نوزدهم و بیستم میلادی، در بسیاری از کشورها باعث انجام «انقلاب» شد، اما مشاهده و بررسی فرجام آن نوع اتحادها و انقلاب‌ها، پرده از آفات بنیادین ایجاد اتحاد سلبی در راستای انجام انقلاب برداشت. از دیگر سو، در زمانه‌ی اکنون، تحقیق و تدقیق در شرایط حاکم بر عرصه‌ی سیاست در ایران نشان می‌دهد که ایجاد اتحاد سلبی در راستای انجام انقلاب، نه ممکن است و نه مطلوب.

اما در عرصه‌ی سیاست، روی دیگر سکه‌ی ایجاد اتحاد سلبی در راستای انجام انقلاب، مسئله‌ی «هراس از استمرار» در راستای کسب قدرت در عرصه‌ی سیاست است.

در این‌جا، معنا و مبنای هراس از استمرار، این است که یک نیروی سیاسی، یا حتی یک نیروی غیرسیاسی، سیمایی از حکومت یا دولتِ مستقر ترسیم کند که باعث هراس مردم و نیروهای سیاسی، در داخل و خارج از کشور، علیه آن حکومت یا دولت شود. در ادامه، بر اساس همین ترسیم سیمای هراس‌آلود، نیروی سیاسی یا غیرسیاسیِ مذکور، به طرح این مدعا می‌پردازد که باید از استمرار حضور آن حکومت یا آن دولت در عرصه‌ی حفظ و بسطِ قدرت، هراسان بود.

«هراس» از منظر فلسفی و روانی، اصولاً و اساساً دارای وجه غالبِ سلبی است. از دیگر سو، ایجاد هراس در انسان به مثابه یک هیجان، لزوماً نیازمند یک نیروی هراساننده‌ی سوم نیست. برای نمونه، من می‌توانم در گذر از یک کوچه‌ی خلوت در نیمه‌شب، در مواجهه با یک گرگ دچار هراس شوم، در این‌جا، لزوماً نیازی به وجود یک نیروی سوم، جز من و گرگ نیست که با انجام گفتار و کرداری باعث ایجاد هراس در من شود. و از دیگر سو، بر اساس وجه سلبیِ هراس، علت‌العلل ایجاد هراس در من، هم‌واره کنشِ عینیِ عاملی در ساحت بیرونی و آفاقی نیست. برای نمونه، من بر اساس «علم حضوری» می‌توانم در مواجهه با چیز یا کسی، دچار هیجانِ هراس شوم بدون آن‌که لزوماً آن چیز یا کس، اقدام به هراساندنِ من کرده باشد. اما در عرصه‌ی سیاست، و مشخصاً در راستای مسئله‌ی «هراس از استمرار»، علت‌العلل ایجاد هراس در انسان، چیزی نیست جز وجود یک نیروی سوم. این «نیروی سوم» – در بحث ما- حکومت یا دولتِ مستقر است که از جانب نیروهایی در اردوگاه اپوزیسیون، به گونه‌ای معرفی می‌شود که استمرار حضور آن در عرصه‌ی سیاست، باعث ایجاد یا افزایش هراس در مردم باشد. اما ایجاد یا افزایش این نوع «هراس»، لزوماً بی‌اعتبار یا در خورِ انتقاد و مخالفت از منظر اعتقاد و التزام به حقیقت، نیست. به دیگر بیان، می‌توان شرایطی را در نظر داشت که حکومت یا دولتِ مستقر را بتوان از منظر ابتنا بر حقیقت و مستندات غیرقابل تردید، حکومت و دولتی دانست که استمرار حضور آن در عرصه‌ی سیاست باعث آسیب‌های جبران‌ناپذیری برای کشور و مردم باشد، و با توجه به این نوع آسیب‌ها، هراس از استمرار آن حکومت و دولت، کاملاً قابل تبیین علمی و توجیه عقلانی باشد. اما در عین حال، می‌توان این شرایط را نیز در نظر داشت که نیرو یا نیروهایی در اردوگاه اپوزیسیون، به ترسیم سیمایی مبتنی بر ایجاد هراس از استمرارِ حکومت و دولت مستقر پردازند، اما بر مدار و محور حقیقت و مستندات با دو نوع شرایط مواجه باشیم:

  • این‌که از منظر تبیین علمی و توجیه عقلانی نتوان نشان داد که استمرار آن حکومت یا دولت، باعث ایجاد آن نوع آسیب‌های غیرقابل جبران برای کشور و مردم باشد.
  • این‌که از منظر تبیین علمی و توجیه عقلانی بتوان نشان داد که استمرار آن حکومت یا دولت، باعث ایجاد آن نوع آسیب‌های غیرقابل جبران برای کشور و مردم نخواهد بود.

در صورت مواجهه با این دو وضعیت، پُرپیداست که مدعای «هراس از استمرار»، دارای اعتبار و در خور اعتنا نخواهد بود.

اینک بر اساس این مقدمات، بر سبیل مصداق‌ای تاریخی، به نوع مواجهه‌ی اردوگاه اصلاح‌طلبان دوم خردادی، با انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری، می‌پردازیم.

…

سال‌ها قبل، با انتشار مقاله‌ای ذیل عنوان «انقلابیون مصلح، مصلحان مثله» گام در وادی ارائه‌ی پاسخی به این پرسش نهادم که «چرا اصلاح‌طلبان دهه‌ی 70 همان انقلابیون دهه‌ی 50 بودند؟» یکی از مهم‌ترین مبانی نظری و مشی عملی انقلابیون ایرانی در دهه‌ی 50، اتحاد سلبی علیه حکومت وقت بود. اما این اتحاد سلبی، خود، مبتنی بر مسئله‌ی «هراس از استمرار» بود. به دیگر بیان، اردوگاه انقلابیون ایرانی در دهه‌ی 50، خصوصاً و مشخصاً از اوایل نیمه‌ی دوم آن دهه، اقدام به ترسیم سیمایی از حکومت مستقر کرده بودند که استمرار آن را باعث ایجاد آسیب‌هایی جبران‌ناپذیر برای ایران و ایرانیان، و حتی جهان و جهانیان، جلوه دهند. بر اساس این نوع ترسیم سیما، بخشی از جامعه‌ی ایران از استمرار آن حکومت دچار هراس شده بود. اما در عین‌حال، در همان دوران، در متن و بطن اردوگاه چپ ایرانی، این مدعا نیز مطرح بود که جامعه‌ی ایران از وجه نظامی‌گریِ حکومتِ وقت دچار هراس است، و چون چنین است، می‌توان و باید با در پیش گرفتن مشی مبارزه‌ی مسلحانه، و انجام عملیات تروریستی، باعثِ فروکش کردن شعله‌های هراس مردم از قدرت نظامیِ حکومت وقت شد. این نوع فهم نظری و مشی عملیِ لنینیستی، در آن دوران به آشکارترین شکل ممکن مبنای عملِ بخش عمده‌ی نیروهای حاضر در اردوگاه چپ ایرانی قرار گرفت.

بنابراین، وجه غالب اردوگاه انقلابیون ایرانی در دهه‌ی 50، با دو نوع «هراسِ» ناسازگار با یک‌دیگر مواجه بودند. در یک سوی ماجرا، بحث ایجاد هراس از استمرار حکومت مطرح بود، و از دیگر سو، بحث نفیِ هراس از قدرت نظامی همان حکومت. به دیگر بیان، انقلابیون ایرانی در آن دوران، با یک دست، بیرق ایجاد هراس از حکومت، و با دستی دیگر، بیرق نفی هراس از همان حکومت را برافراشته بودند.

اصلاح‌طلبان دوم خردادی، به مثابه اخلاف صالح و بقیه‌السیف اردوگاه انقلابیون ایرانی در دهه‌ی 50، برای کسب پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری، و رسیدن به قدرت در عرصه‌ی سیاست به واسطه‌ی در اختیار گرفتن دولت، از میانه‌ی دهه‌ی 70 در ایران، گام در وادی بهره‌برداری از «هراس از استمرار» نهادند.

در انتخابات ریاست‌جمهوری هفتم، به علل و دلایلی، این نوع بهره‌برداری، به خفیف‌ترین شکل ممکن انجام شد. پرداختن به آن علل و دلایل، باعث خروج این مقاله از مسیر اصلی خود خواهد شد، اما بر سبیل اجمال به این دو علت می‌توان اشاره کرد که از یک‌سو، نیروهای «خط امامی» (نیروهای برآمده از مجمع روحانیون مبارز) مطلقاً با هدف پیروزی در انتخابات، گام در آن وادی نگذاشته بودند. از دیگر سو، عدم تشدید شکاف ایدئولوژیک میان هسته‌ی مرکزی نظام و دولت در آن دوران،  مسیر حمله و هجمه‌ی همه‌جانبه علیه دولت هاشمی رفسنجانی را برای اصلاح‌طلبان دوم خردادی فراخ و هم‌وار نکرده بود.

اما پس از پیروزی این جماعت در انتخابات هفتم ریاست‌جمهوری، این بحث مطرح شد که علت‌العلل برآمدن دولت محمد خاتمی اصولاً و اساساً چیزی نبود جز مسئله‌ی «هراس از استمرار». اما از چه منظر؟ پاسخ این بود که اقدامات حکومت ایران در مواجهه با منتقدان و مخالفان داخلی و خارجی، از اواخر دهه‌ی 60 تا میانه‌ی دهه‌ی 70، باعث شده بود که کشورهای قدرتمند جهان، از استمرار مشی سیاسی نظام جمهوری اسلامی در منطقه و جهان، دچار هراس شوند. بر اساس این نوع «هراس از استمرار» بود که تحریم‌های بسیار سخت جهانی علیه جمهوری اسلامی ایجاد شد، و سفرای کشورهای اروپایی نیز اقدام به خروج از ایران کردند. در مواجهه با چنین شرایطی، هسته‌ی مرکزی نظام جمهوری اسلامی، شرایط را برای روی کار آمدن دولت محمد خاتمی فراهم کرد؛ به مثابه پیامی عملی به کشورهای قدرتمند جهان در راستای اطمینان آن‌ها نسبت به عدم استمرار مشی سیاسی سابق جمهوری اسلامی. بر این اساس، علت‌العلل به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان دوم خردادی در ایران، بیش و پیش از آن‌که هراسندن جامعه‌ی ایران از استمرار دولت رفسنجانی باشد، هراس کشورهای قدرتمند جهان از استمرار مشی سیاسی نظام جمهوری اسلامی بود.

اما در انتخابات نهم ریاست‌جمهوری، اصلاح‌طلبان دوم خردادی، با کارنامه‌ای هشت ساله در عرصه‌ی دولت، دارای این توان و امکان نبودند که در راستای پیروزی در آن انتخابات، به مشی مبتنی بر «هراس از استمرار» متوسل شوند، به این دلیل که دولت سابق و اسبق در کشور متعلق به ایشان بود. در چنین شرایطی، مسئله‌ی «هراس از استمرار» در اردوگاه اصلاح‌طلبان دوم خردادی بدل شد به مسئله‌ی «هراس از عدم استمرار». معنا و مبنای «هراس از عدم استمرار» از این قرار و بر این مدار بود که اگر دولتِ اصلاح‌طلبان دوم خردادی استمرار نداشته باشد، دولت‌ای به قدرت رسید که آسیب‌های جبران‌ناپذیری به ایران و ایرانیان وارد خواهد کرد.

اما فرجام انتخابات نهم ریاست‌جمهوری، از منظر مسئله‌ی «هراس از استمرار» به گونه‌ای دیگر رقم خورد. بر این اساس، علاوه بر خطای آشکار اصلاح‌طلبان دوم خردادی در حضور با دو نامزد در آن انتخابات (کروبی و معین)، در سوی دیگر ماجرا این منتقدان و مخالفان اصلاح‌طلبان دوم خردادی بودند که با توسل و تمسک به مشی «هراس از استمرار»، در صور این مدعا دمیدند که با انتخاب محمود احمدی‌نژاد، باید مانع استمرارِ دولت هاشمی رفسنجانی شد. این مشیِ منتقدان و مخالفان اصلاح‌طلبان دوم خردادی، طی سالیانِ پیش از آن، از جانب اصلاح‌طلبان دوم خردادی استقرار و استمرار یافته بود. به این صورت که مهم‌ترین و برجسته‌ترین مخالفان هاشمی رفسنجانی در فاصله‌ی سال‌های 1376 تا 1384 از متن و بطن اردوگاه اصلاح‌طلبان دوم خردادی ظهور و بروز کرده بودند. به دیگر بیان، اصلاح‌طلبان دوم خردادی، خصوصاً در ماجرای انتخابات مجلس ششم، دولت هاشمی رفسنجانی و شخصیت و مشی سیاسی او را آن‌چنان مورد تخریب و تحقیر و تسخیف قرار داده بودند که در تیر 1384 تمامی شرایط برای خوشه‌چینیِ احمدی‌نژاد از آن خرمنِ اصلاح‌طلبان دوم خردادی، فراهم شده بود.

اما 4 سال پس از دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، اصلاح‌طلبان دوم خردادی با این امکان مواجه شدند که بار دیگر با توسل و تمسک به مشی مبتنی بر «هراس از استمرار»، به ترسیم سیمایی از دولت مستقر پردازند که باعث هراس جامعه‌ی ایران از استمرار آن دولت شود. اما در این دوران و در این میدان، اصلاح‌طلبان دوم خردادی با دو مشکل بنیادین مواجه شدند. نخستین مشکل، شخصیت و کارنامه‌ی نامزد رسمی آن‌ها در انتخابات دهم ریاست‌جمهوری بود. میرحسین موسوی برای بخش وسیعی از جامعه‌ی ایران، یادآور دولت‌ای در دهه‌ی 60 بود که نماد و نمود عسرت برای جامعه‌ی ایران بود. از دیگر سو، مشی سیاسی و شخصیت محمود احمدی‌نژاد در آن انتخابات بر این مدار قرار گرفت که او گوی سبقت را در توسل و تمسک به مشی «هراس از استمرار»، از اصلاح‌طلبان دوم خردادی ربود. احمدی‌نژاد در آستانه‌ی برگزاری انتخابات دهم ریاست‌جمهوری، موفق شد بخش عمده‌ی جامعه‌ی ایران را از استمرار دولت موسوی و خاتمی و رفسنجانی، دچار هراس کند. هم‌او، به ترسیم سیمایی از رقبای اصلی خود در آن انتخابات پرداخت که بر اساس آن، همه‌گی دزد و جنایت‌کار و رانت‌خوار و خواستار ترجیح منافع خود بر منافع مردم بودند. بنابراین، اصلاح‌طلبان دوم خردادی در آن انتخابات، پیش از آن‌که در مقامِ نتیجه از احمدی‌نژاد شکست خورند، در مقام استفاده از مشی مبتنی بر «هراس از استمرار»، بازی را کاملاً به رئیس دولت مستقر، باختند.

در ابتدای دهه‌ی 90، مواجهه‌ی جمهوری اسلامی با کشورهای قدرتمند جهان در وادی پرونده‌ی هسته‌ای، بر مدار و محور «هراس از استمرار» دنبال می‌شد. این نوع «هراس از استمرار» دارای دو وجه بود. وجه نخست ناظر به هراس از استمرارِ تحریم‌های جهانی علیه ایران، و وجه دوم ناظر به هراس از استمرار فعالیت هسته‌ای جمهوری اسلامی در راستای ساخت بمب اتم بود. در وجه نخست، هسته‌ی مرکزی نظام جمهوری اسلامی بر آن شد تا در انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری، دولت‌ای در ایران مستقر کند که بر اساس «نرمش قهرمانانه» در مذاکرات هسته‌ای، حکومت و کشور را از بن‌بست تحریم‌های جهانی خارج کند. بر همین اساس، حسن روحانی با پشتوانه‌ی حمایت اصلاح‌طلبان دوم خردادی در حالی به ریاست‌جمهوری رسید که هرگز خود را به عنوان یک «اصلاح‌طلب» معرفی نکرد. بر این اساس، پیروزی روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، بر محور و مدار «هراس از استمرار» بود، اما نه هراس از استمرار دولتِ احمدی‌نژاد که در سال 1392 مطرود هسته‌ی مرکزی نظام بود (و اسنفدیار رحیم‌مشایی نیز در آن انتخابات به عنوان خلف احمدی‌نژاد ردصلاحیت شد) و البته با پایان یافتن دور دوم آن دولت، امکان استمرار آن دولت نیز وجود نداشت.  معنا و مبنای «هراس از استمرار» درباره روی کار آمدن دولت روحانی، چیزی جز هراسِ مشترک میان مردم و هسته‌ی مرکزی نظام بود. این «هراس مشترک» نیز چیزی نبود جز هراس از استمرار تحریم‌های جهانی. کارنامه‌ی 8 ساله‌ی دولت روحانی، در خرداد 1400 اصلاح‌طلبان دوم خردادی را به تیر 1384 بازگردانده بود. این جماعت به علت عمل‌کرد 8 ساله‌ی دولتِ مورد حمایت خود، از امکان و توان بهره‌برداری از مشی مبتنی بر «هراس از استمرار» برخوردار نبودند. بر همین اساس، با شکست‌ای ویران‌گر و تاریخی در انتخابات سیزدهم ریاست‌جمهوری مواجه شدند. در دولت حسن روحانی، در راستای آن نوع «هراس از استمرار» بود که حتی وزیرخارجه ایران، در مذاکرات هسته‌ای، رسماً کشورهای اروپایی و امریکا را از عدم استمرار دولت اصلاح‌طلبان دوم خردادی، می‌هراساند. محمدجواد ظریف در آن مذاکرات به طرح این مدعا می‌پرداخت که اگر کشورهای غربی با دولت روحانی توافق نکنند، در ایران دولت «تندروها» روی کار خواهد آمد که انجام توافق با آن، در مرزهای غیرممکن قرار خواهد گرفت. به دیگر بیان، کسانی چون ظریف، در عرصه‌ی سیاست خارجی نیز سیاستِ «هراس از استمرار» و «هراس از عدم استمرار» را درباره دولت در ایران به کار گرفته بودند.

اما پس از مرگ ابراهیم رئیسی، اصلاح‌طلبان دوم خردادی در حالی بار دیگر راهی انتخابات ریاست‌جمهوری شدند که هسته‌ی مرکزی نظام، خود را بار دیگر در بن‌بست تحریم‌های جهانی گرفتار می‌دید. در این شرایط، هسته‌ی مرکزی نظام، بار دیگر می‌توانست به علت هراس از استمرار تحریم‌ها، دولت را به اصلاح‌طلبان دوم خردادی بسپارد تا بارِ یک توافق هسته‌ای جدید با عواقب نامشخص را تا اطلاع ثانوی بر دوش این جماعت قرار دهد. بر همین اساس، در این انتخابات، بازی با کارتِ «هراس از استمرار»، ابتدا از جانب هسته‌ی مرکزی نظام انجام شد با محوریت هراس از استمرار تحریم‌های جهانی. اما در سوی دیگر ماجرا، اصلاح‌طلبان دوم خردادی، هیچ نیروی کارآمدی در اردوگاه خود نداشتند که دارای قابلیت عبور از غربال نظارت استصوابی شورای نگهبان باشد. در چنین شرایطی، این هسته‌ی مرکزی نظام بود که باید کسی را به عنوان نامزدِ مورد تأیید خود در بساط اصلاح‌طلبان دوم خردادی قرار می‌داد. مسعود پزشکیان ایفاگر چنین نقشی بود؛ نیروی کاملاً مورد تایید هسته‌ی مرکزی نظام، که در عین‌حال، در دوران قحط‌الرجل سیاسی، می‌توانست مورد تایید اصلاح‌طلبان دوم خردادی نیز قرار گیرد.

اما این تمام ماجرا نبود. اصلاح‌طلبان دوم خردادی باید هرچه در توان داشتند به کار می‌گرفتند در جهت افزایش مشارکت عمومی در انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری. بر همین اساس، این جماعت با توسل و تمسک به عادت مالوف و طریق معروف، گام در وادی بازی با یگانه کارت خود یعنی «هراس از استمرار» نهادند. اما هراس از کدام استمرار؟ ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس‌جمهور سابق، راهی دیار باقی شده بود، و در اردوگاه اصول‌گرایان، حتی یک چهره‌ی برجسته یافت نمی‌شد که دارای قابلیت پیروزی با رای بسیار زیاد در انتخابات باشد. در چنین شرایطی، اصلاح‌طلبان دوم خردادی، هراس از چه کسی را باید به ذهن و ضمیر جامعه‌ی ایران تزریق می‌کردند؟ امثال قالیباف و جلیلی و پورمحمدی و زاکانی و قاضی‌زاده، حتی در غیاب نامزدی از اردوگاه اصلاح‌طلبان دوم خردادی نیز دارای توان و امکان پیروزی در انتخابات با آرا بسیار زیاد نبودند. بنابراین، تنها مسیر افزایش مشارکت عمومی در انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری، از وادی «هراس از استمرار» می‌گذشت. اصلاح‌طلبان دوم خردادی، باید با نامزدِ مورد تایید خود، وارد انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شدند تا با دمیدن در شعله‌های «هراس از استمرار»، تنور انتخابات را داغ کنند. اما در این میان و در این میدان، جامعه‌ی ایران بیش و پیش از آن‌که از رقبای اصلاح‌طلبان دوم خردادی به هراس افتد، از دو نیروی دیگر در هراس بود. نیروی نخست، هسته‌ی مرکزی نظام بود، و نیروی دوم اصلاح‌طلبان دوم خردادی. بخش عمده‌ی جامعه‌ی ایران، هم‌چون خرداد 1376 و تیر 1384 و خرداد 1388 و خرداد 1392 و خرداد 1396 از به قدرت رسیدن رقبای اصلاح‌طلبان دوم خردادی در هراس نبود، چرا که بر مدار و محور تجربیات آشکار تاریخی، دریافته بود که میزان خطرات رقبای اصلاح‌طلبان دوم خردادی، لزوماً بیش‌تر از خطرات ِ دولت اصلاح‌طلبان دوم خردادی نبوده و نخواهد بود. بنابراین، بازی اصلاح‌طلبان دوم خردادی در این دور از انتخابات با کارت «هراس از استمرار» با دو مشکل مهم مواجه بود. نخست، عدم پذیرش مدعیات مبتنی بر «هراس از استمرار» از جانب بخش عمده‌ی جامعه ی ایران. دو دیگر، عدم وجود رقیبِ مناسبی که اصلاح‌طلبان دوم خردادی بتوانند جامعه‌ی ایران را از به قدرت رسیدن آن، دچار هراس کنند. فراموش نکنیم که پس مشاهده‌ی نتایج  8 سال کارنامه‌ی دولت روحانی، در حالی که اصلاح‌طلبان دوم خردادی رسماً ابراهیم رئیسی را به عنوان «قاتل» معرفی می‌کردند، اکثریت جامعه‌ی ایران حاضر به پذیرفتن مدعیات این جماعت مبتنی بر «هراس از استمرار» نشد.

اما در انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری، حتی خبر و اثری از ابراهیم رئیسی نبود تا اصلاح‌طلبان دوم خردادی بتوانند از او پلی بسازند برای رسیدن به قدرت بر اساس «هراس از استمرار». در چنین شرایطی، علیرضا زاکانی کوشید تا بدل به بازیگر نقش اول نمایشنامه‌ی «هراس از استمرار» شود. اما اصلاح‌طلبان دوم خردادی می‌دانستند که زاکانی را نمی‌توانند به عنوان رقیب اصلی خود به جامعه‌ی ایران معرفی کنند. بر همین اساس، پروژه‌ی «جلیلی هراسی» در اردوگاه اصلاح‌طلبان دوم خردادی آغاز شد. اما سعید جلیلی برای اکثریت جامعه‌ی ایران، دارای کارنامه و مشی سیاسی مشخص و برجسته و آشکاری نبود تا مردم به علت هراس از او، رای خود را در صندوق اصلاح‌طلبان دوم خردادی قرار دهند. به همین دلیل بود که بازی اصلاح‌طلبان دوم خردادی با کارت «هراس از استمرار» در این دور از انتخابات، دارای وجوه کمیک – تراژیک شد. وجه تراژیک ماجرا از این قرار و بر این مدار بود که هسته‌ی مرکزی نظام و اصلاح‌طلبان دوم خردادی، طی چندین دهه، چنان با بحران مقبولیت و مشروعیت در جامعه‌ی ایران مواجه شده بودند که نه تنها از منظر ایجابی، بلکه حتی از منظر سلبی نیز نمی‌توانستند نمایشی از انتخابات با حدود 50 درصد مشارکت برگزار کنند. و وجه کمدی ماجرا آن‌جا و آن‌گاه بود که اصلاح‌طلبان دوم خردادی، در مقام سهم‌داران «کمپانی هیولاها» کسانی چون محمدمهدی میرباقری را به عنوان «هیولا» وارد اتاق خواب کودکانِ ایرانی می‌کردند تا از نیروی برآمده از هراس از آن‌ها، برای ظلمت‌سرای اعتبارِ خود، تولید برق کنند. در راستای همین نمایش کمدی بود که نگارنده‌ی این سطور در همان دوران به طرح این محک ارزیابی مدعیات حضرات پرداخت که «اگر به واقع محمدمهدی میرباقری را یک نیروی خطرناک برای ایران و ایرانیان می‌دانید، نشان دهید که تا پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم، در اردوگاه اصلاح‌طلبان دوم خردادی حداقل 5 یادداشت یا مقاله یا سخن‌رانی در مخالفت با او وجود داشته است.»  

اصلاح‌طلبان دوم خردادی، با صحنه‌آرایی و ساماندهی و مهندسیِ انتخابات توسط هسته‌ی مرکزی نظام، ( که مشخصات و مختصات آن را در چندین یادداشت و مقاله نشان داده‌ام) بار دیگر به وادی دولت راه یافتند. ان جماعت، با توسل و تمسک به انواع فریب و دغا و دغل، کوشیدند تا بر اساس «هراس از استمرار» باعث افزایش مشارکت عمومی، و پیروزی خود در انتخابات شوند. در حالی که نتیجه‌ی انتخابات در مجموع نشان داد که هراسِ بخش عمده‌ی جامعه‌ی ایران، از استمرار چیز دیگری است که اصلاح‌طلبان دوم خردادی بخش مهمی از آن هستند.

هسته‌ی مرکزی نظام، طی 4 سال آتی، از دولت پزشکیان و هواداران آن، به مثابه وسیله‌ای استفاده خواهد کرد در راستای هراساندن جامعه‌ی ایران از استمرارِ آن بخش از عمل‌کردهای خود که کشور را به بن‌بست‌ کشانده است. با ایجاد چنین هراس‌هایی است که هسته‌ی مرکزی نظام می‌کوشد تا با توسل و تمسک به «نرمش قهرمانانه»، از آن بن‌بست‌ها خرج شود. اما در بلند مدت، نتیجه‌ی این «نرمش‌ها» نه تنها باعث استمرار دولت اصلاح‌طلبان دوم خردادی و استقرار مدعیات آن‌ها در کشور نخواهد شد، بلکه نتیجه‌ای جز استمرار بازی هسته‌ی مرکزی نظام با کارت اصلاح‌طلبان دوم خردادی در راستای هراساندن جامعه‌ی ایران از خود، در موسمِ انتخابات نخواهد داشت. این نوع هراساندنِ جامعه از خود (حکومت) در موسم انتخابات، یکی از مهم‌ترین عوامل در راستای افزایش مشارکت عمومی در انتخابات و ساماندهی عرصه‌ی سیاسی از جانب حکومت‌ای است که از کاهش فراوان میزان مقبولیت و مشروعیت خود آگاه است. از این منظر، اگرچه اصلاح‌طلبان دوم خردادی به طرح مدعای «هراس از استمرارِ» نظام جمهوری اسلامی نمی‌پردازند، اما هسته‌ی مرکزی نظام، سال‌هاست از اصلاح‌طلبان دوم خردادی به عنوان نیرویی در راستای هراساندنِ جامعه از استمرار مشی خود بهره‌برداری کرده است. این نوع هراس‌ها در جامعه‌ی ایران، تا اطلاع ثانوی نتیجه‌ای به مثابه «انقلاب» و براندازی حکومت در پی نخواهد داشت، اما تا کنون دارای این کارکرد برای حکومت بوده است که از نیرویی به عنوان اصلاح‌طلبان دوم خردادی به عنوان ابزاری برای دفع خطرِ هراس مردم از خود (حکومت)، و خروج‌های مقطعی و موسمی از بن‌بست‌های سیاسی استفاده کند. به دیگر بیان، مبنای نظر و عملِ اصلاح‌طلبان دوم خردادی و هسته‌ی مرکزی نظام در راستای حفظ و بسط قدرت در عرصه‌ی سیاست، چیزی نیست جز آموزه‌ی «النصر بالرعب». بر این اساس، اصلاح‌طلبان دوم خردادی و هسته‌ی مرکزی نظام، هر کدام به نوعی و در جهتی، این پیام را به جامعه‌ی ایران القا می‌کنند که «بترسید! بترسید!»، و پس از این ایجاد هراس است که این جامعه در مقاطعی در راستای هراس از استمرارِ مشی هسته‌ی مرکزی نظام، به اصلاح‌طلبان دوم خردادی، و در مقاطعی دیگر در راستای هراس از استمرار مشی اصلاح‌طلبان دوم خردادی، به هسته‌ی مرکزی نظام پناه می‌برَد.

مشی اصلاح‌طلبان دوم خردادی در انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری، در راستای «هراس از استمرار»، به آشکارترین شکل ممکن اعلام این پیام به جامعه‌ی ایران بود که «بترسید! بترسید!»، چرا که یگانه جاده‌ی راه‌یابی «ما» به عرصه‌ی قدرت، از وادی هراسِ شما می‌گذرد. اما از دیگر سو، هسته‌ی مرکزی نظام به صد زبان در فریاد است که یگانه ابزار هراساندنِ جامعه‌ی ایران، اصلاح‌طلبان دوم خردادی هستند. این نوع «هراس»، در خلا وجود اپوزیسیونِ نظام‌مند و معتبر در ایران، تا اطلاع ثانوی نه تنها باعث تزلزل ارکان حکومت نخواهد بود، بلکه به مثابه یکی از علل و عوامل مهم در راستای استمرار حکومت، از جانب هسته‌ی مرکزی نظام مورد استفاده واقع خواهد شد.


  • اصلاحاتانتخاباتپزشکیاندولت

در همین زمینه

{"qurey":{"category__in":[3202],"post__not_in":[508873],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

جیمی‌کراسی و جوکراسی در آزمون ایران‌شناسی

مخارج خروج از دخالت خارجی

ساده‌نگاری و ساده‌انگاری

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

تداوم تطاول

چه با نمک

بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست

راهِ بُردن و قانون راهبردی

بر خوانِ آقاخان

میرزا رضا در پنسیلوانیا

بخش‌های سایت

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

هم‌یاری در انتشار تقریر

تازه‌ها

  • تداوم تطاول
  • چه با نمک
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم
  • (بدون عنوان)
  • رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست
  • راهِ بُردن و قانون راهبردی
  • بر خوانِ آقاخان
  • میرزا رضا در پنسیلوانیا

عناوین برجسته

اسرائیل اعتراضات روسیه اوکراین امریکا زنان فلسطین رئیسی هسته ای تحریم حجاب رهبری سینما انتخابات ترامپ

روزنامه آنلاین تقریر TAGHRIR.COMروزنامه آنلاین تقریر

Sapere aude
#