روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

روزنامه آنلاین تقریرTAGHRIR.COM روزنامه آنلاین تقریر روزنامه آنلاین تقریر

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • صفحه خانگی
  • >
  • پـرونـده
  • >
  • ایران فرهنگی و فرهنگ ایرانی

طباطبایی و نقد نظام سیاسی حاکم بر اساس «نظریه ی ایران»
ایران فرهنگی و فرهنگ ایرانی

  • مارس 3, 2023

«ایران»، بدون تردید، یکی از ارکان نظام نظری سیدجواد طباطبایی، و البته پرمناقشه‌ترین وجه این نظام است.

از میانه‌ی دهه‌ی ۸۰ با آغاز دوران ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، طرح مباحثی از نوع و لون «ایران‌گرایی» و «باستان‌گرایی» و «کوروش‌گرایی»، از جانب دولتی مطرح می‌شد که بسیاری از اهل سیاست، آن را «دولتی مکتبی» می‌دانستند که با هدف بازگرداندن ایران به آرمان‌های آیت‌الله خمینی، به قدرت رسیده بود. در همین دوران، نام سیدجواد طباطبایی بیش از پیش در عرصه‌ی روشنفکری، و عرصه‌ی سیاسی کشور مطرح شد.

ایران در نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۸۰ با دولتی مواجه بود که آشکارا بدل به مبلّغ و مروّج «کوروش‌گرایی» شده بود، و از دیگر سو، رسانه‌های «اصلاح‌طلب» به عنوان منتقدان دولت اصول‌گرای احمدی‌نژاد نیز، به تبلیغ و ترویج افکار و آثار سیدجواد طباطبایی می‌پرداختند، که ستون خیمه‌ی آن‌ها چیزی نبود جز تکیه و تأکید بر «ایران».

نگارنده‌ی این سطور، در همان دوران، با انتشار چندین مقاله و یادداشت، در اثبات این مدعا کوشید که نظام سیاسی حاکم، با آگاهی از عدم استحکام و استمرار کارکردِ تکیه و تأکید بر «اسلام شیعی» به مثابه یک ایدئولوژی، در راستای حفظ نظام، گام در مسیر تبدیل «ایران» به یک ایدئولوژی، در راستای همان هدف نهاده است. بر این اساس بود که هم از منتهی‌الیه اردوگاه راستِ حکومتی، و هم از منتهی‌الیه اردوگاه چپِ حکومتی، آشکارا طنینِ ایدئولوژیکِ «ایران‌گرایی» به گوش رسید.

بنابراین، تردیدی در این زمینه وجود نداشت که این نوع «ایران‌گرایی»، سیاست غالب و برنامه‌ریزی شده‌ای از جانب هسته‌ی مرکزی ایدئولوژیک نظام بود. اما آیا معنای این مسئله، این بود که سیدجواد طباطبایی بدل به ایدئولوگ «ایران‌گرایی» در راستای اهداف و سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی شده بود؟

تحصیل پاسخی برای این پرسش، بیش و پیش از هر چیز، موقوف به آگاهی از معنا و مبنای «ایران» و «اندیشه‌ی ایرانشهری» در نظام نظری سیدجواد طباطبایی است.

طباطبایی، در بیش از هزار صفحه از مجموعه آثار خود، در اثبات این مدعا کوشیده، که، «در ایران، ملّت و دولت تاریخی بسیار کهن دارند و احتمال دارد بتوان نشان داد که ایرانیان کهن‌ترین قومی هستند که خود را به عنوان ملّت فهمیده و در “میهن” خود نیز دولتی را تأسیس کرده‌اند که می‌توان آن را “دولت ملّی” خواند.» به دیگر بیان، او بر این باور بود که «ملّت» به معنا و مفهومِ «جدید»، دارای مبانی نظریِ ناظر به نوعی وحدث در کثرت، در محدوده‌ای جغرافیایی– فرهنگی است، که، با رجوع به مبانی نظری حکومت در تاریخ ایران، می‌توان نشان داد که آن نوع مبانی نظری، حتی پیش از جعل مفهوم «ملّت» به معنای «جدید»، در «ایران قدیم» دارای اعتبار و کارکرد بوده است.

بر این اساس، طباطبایی، کاربرد مفاهیمی چون «ناسیونالیسم» در راستای تبیین مقام و موقعیت ایران را، مطلقاً بی‌اعتبار و فرآورده‌ی جهل مرکب می‌دانست. او، بر همین اساس، می‌نوشت «اتهام “ناسیونالیسم” به “نظریه‌پرداز ایران” به صورت‌هایی به من داده می‌شود. گمان نمی‌کنم که من هرگز در هیچ نوشته‌ای این اصطلاح را به کار برده باشم، زیرا به دلایلی متفاوت آن را به همان اندازه بی‌معنا می‌دانم که نولیبرالیسم را. این اصطلاح در مورد ایران جعل جدید است و نویسندگان غربی در توصیف واقعیت ایرانی که نمی‌فهمیدند به کار برده‌اند… ایران، از کهن‌ترین زمان، به طور تاریخی، “ملّت” بوده و، به این اعتبار، برای فهم جایگاه خود در میان ملّت های دیگر نیازی به ایدئولوژی ناسیونالیسم نداشته است… بحث من درباره ایران بر مبنای واقعیت‌های تاریخی ایران است… و بر آنم که واقعیت پیچیده ایران را با نظریه‌هایی که با مواد تاریخ ایران سازگار نیستند نمی‌توان توضیح داد… ناسیونالیسم، مانند لیبرالیسم، یک ایدئولوژی است و کاربرد آن در مورد ایران ساده کردن واقعیتی پیچیده است، و این علم نیست؛ پیکار سیاسی است!»

طباطبایی با تکیه و تأکید بر «اندرزنامه‌های پانزده گانه‌ای که متن پهلوی، ترجمه‌ی عربی یا فارسی آن‌ها به دست ما رسیده است»، به طرح این نظر می‌پرداخت که آن‌ها به تبیین منطق مناسبات سیاسی در بخش‌های مشخصی از ایران باستان (خصوصاً در دوران ساسانی) می پرداختند. اما، در ادامه، در ایران دوره‌ی اسلامی، مبانی سیاسی سامان سیاسی در ادوار مختلف ایران باستان که به عنوان «اندیشه‌ی ایرانشهری» مراد می‌شد، مورد توجه و تأمل برخی از اهل نظر واقع شده، و بدل به مبنای نظری نگارش بسیاری از «سیاست‌نامه‌ها» شدند. طباطبایی «گفتار سیاسی» (political discourse) غالب در ایران دوره‌ی اسلامی را «به لحاظ نسبت با آن مبنای نظری»، شامل این سه بخش می‌دانست «فقهی کلامی، اندیشه‌ی ایرانشهری و فلسفه‌ی یونانی». بر همین اساس، او در اثبات این مدعا می‌کوشید که «اگر از فلسفه‌ی سیاسی، در معنای دقیق کلمه، به عنوان بسط فلسفه‌ی سیاسی یونانی در دوره‌ی اسلامی، که فارابی تأسیس کرد، صرف نظر کنیم، سیاستنامه‌نویسی را باید مهم‌ترین جریان اندیشه‌ی سیاسی در ایران بدانیم.»      

نفوذ و رسوخ اندیشه‌ی ایرانشهری در مقاطعی از تاریخ ایرانِ دوره‌ی اسلامی، در مواجهه با نظام نظری و وجه عملی خلافت اسلامی، باعث ایجاد شرایطی شد که گمان می‌رفت امکان تجدید ساختار سیاسی در عرصه‌ی حکومت، بر اساس اندیشه‌ی ایرانشهری، متصور خواهد بود. بر این اساس، تولیداتی در عرصه‌های مختلفِ نظر، از جمله شعر و فلسفه نیز در همان راستا انجام گرفت که نمونه‌های بارز آن از جانب فردوسی و شیخ شهاب سهروردی انجام شده بود. اما طباطبایی با رصد و بررسی سیر وقایع سیاسی از یک سو، و تحولات تاریخی ناظر به مبانی نظری، از دیگر سو، نشان می‌دهد که تمامی این کوشش‌ها در راستای تثبیت و تحکیم و ترویج اندیشه‌ی ایرانشهری در عرصه‌ی سیاست، با سلطه و سیطره‌ی «ترکان» و با حمله‌ی مغولان، در مرزهای نابودی قرار گرفت. او در همین راستا می‌نویسد «با چیرگی غلامان ترک و یورش‌های پی در پی آنان، و البته، یورش امام محمد غزالی در قلمرو نظر بر اندیشه‌ی ایرانشهری و خردگرای که در فاصله‌ی سده‌های سوم تا پنجم، بویژه در محافل شیعی، بازپرداختی از آن عرضه شده بود، دوره‌ای از تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران به پایان رسید و از آن پس نیز تجدید نشد.»

طباطبایی، بر این باور است که در دوران سلطه و سیطره‌ی این شرایط، «کوشش خاندان‌های ایرانی‌تبار برای تجدید عظمت ایران‌زمین و نمایندگان اندیشه‌ی ایرانشهری برای احیای فرهنگ و تمدن ایران، از آن‌جا که فاقد پشتوانه‌ای از اندیشه‌ی عقلی بود، راه به جایی نداشت و طبیعی است که محتوم به شکست بود.» او، در همین راستا، این‌گونه به ترسیم سیمای فرجام نظام نظری شیخ شهاب‌الدین سهروردی در راستای «تجدید حکمت خسروانی» می‌پرداخت «سهروردی آگاهی “ملّی” تاریخی ایرانیان را از مکان تاریخ حماسی به لامکان عالم مثل حکمت اشراق انتقال داد و بدین‌سان، پایان دوره‌ای از آگاهی “ملّی” ایرانیان را اعلام کرد.»

مراد طباطبایی از «آگاهی ملّی»، به اجمال، این است که «حتی اگر وجهی داشته باشد که در همه علوم انسانی و اجتماعی مقلد باشیم، اما در فهم ایران که نمی‌توانیم باشیم. هر قومی، به هر حال، شهودی اجمالی از نحوه هستی خود دارد و آن‌گاه نیز که آن قوم بتواند تصوری از وحدت هستی خود پیدا کند و خود را به عنوان ملّت بفهمد از آن تصور و این فهم آگاهی ملّی می‌زاید، تاریخ ملّی تکوین پیدا می‌کند و تاریخ ملّی تدوین می‌شود. در ادامه سده‌های اندیشیدن ایرانیان در این‌باره، و تیز با تکیه بر دستاوردهای علم جدید، من بر آنم که ایرانیان بسیار زود به چنین آگاهی دست یافته و تصوری از جایگاه قومی خود در تاریخ جهانی پیدا کرده اند.»

اما علی‌رغم کسب این «آگاهی» از جانب ایرانیان، سیر تاریخ و گذر زمان، وقایعی رقم زد که باعث «زوال اندیشه» و «امتناع تفکر» در میان ایرانیان شد. طباطبایی با اشاره به گذر زود هنگام ایران از «عصر زرین»، می‌نویسد «با پایان عصر زرین فرهنگ ایران، عرفان جانشین فلسفه شد و با زوال اندیشه، نظریه‌پردازی درباره‌ی تاریخ ایران ممکن نشد.»

این روند ادامه می‌یابد تا دوران جنبش مشروطه. در آن دوران است که به باور طباطبایی یک بخش جدید به سه‌گانه‌ی «گفتار سیاسی» در تاریخ ایران افزوده می‌شود به نام «روشنفکری». طباطبایی درباره این گروه چنین می‌نویسد « دولتِ این گروه از اهل نظر، که اینک روشنفکری خوانده می‌شوند، تا پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی به اقبال بود، اما با پیروزی مشروطیت به حضیضی ناگزیر میل کرد… روشنفکری عصر مشروطه و دوره‌ی رضا شاه پایگاهی را که از عصر ناصری تا برقراری مشروطیت پیدا کرده بود از دست داد و در خلاء همین روشنفکریِ موجِ نخستین بود که شبح نوع جدیدی از روشنفکری در افق بحث‌های “نظری” ایران پدیدار شد که، به طور عمده، در بهترین حالت، از سطح بسیار نازل فعالیت سیاسی در فقدان احزاب فراتر نمی‌رفت.»

از میانه‌ی دهه‌ی ۴۰ در ایران، طباطبایی عرصه‌ی روشنفکری را میدان تاخت و تاز «اهل ایدئولوژی» می‌داند، و بر این اساس، به طرح این نظر می‌پردازد که آن‌چه به عنوان «ایران» طی سده‌ها در عرصه‌ی نظر مطرح بود، با گذر از دوران پهلوی دوم به دوران جمهوری اسلامی، بدل شد به «مشکل ایران».

در مواجهه با «مشکل ایران»، طباطبایی آشکارا ناسیونالیسم و «ملّی‌گرایی» را نه تنها راه رفع نمی‌داند، بلکه این‌گونه مفاهیم را باعث تشدید مشکل می‌داند. او بر این باور است که باید با تکیه و تأکید بر وجه ستبر و سترگ «فرهنگی» ایران، به ترسیم سیمایی از «ایرانی فرهنگی» پرداخت که کثرت اقوام و مذاهب و نژادها را بر اساس «وحدت ملّی»، تببین کند. این نوع «وحدتِ در کثرت»، از یک سو، نیازمند «اندیشه‌ی سیاسی» است، و از دیگر سو، نیازمندِ «اقتدارِ مبتنی بر منافع ملّی».

نظام نظری طباطبایی با تکیه و تأکید بر آن وجوه «فرهنگی»، و البته مبتنی بر «اندیشه‌ی سیاسی»، ناظر به نوعی گذر از «ناسیونال – سوسیالیسم» و «انترناسیونالیسم»، به سوی به رسمیت شناختن حکومتی مقتدر و دارای مشروعیت از منظر «ملّی» است، که، نه مبتنی بر «سیاستِ عین دیانت» باشد، و نه مبتنی بر «سیاستِ عین ناسیونالیسم». او، بر این باور است که در تاریخ ایران علی‌رغم «این سموم که بر طرف بوستان بگذشت»، هنوز می‌توان با احداث پلی میان میراثِ «ملّی» در سنت ایرانی، و، مناسبات سیاسی در زمانه‌ی اکنون، ساختاری مستحکم برای یک نظام سیاسیِ کارآمد در ایران، فراهم کرد. بر این اساس، تکیه و تأکید او بر «ایران»، در دوران نظام جمهوری اسلامی، نه تنها، هرگز، از او، ایدئولوگِ نظام سیاسی حاکم نساخت، بلکه، نظام نظری او را بدل به بدیلی استوار کرد برای ساختار ایدئولوژیکِ غیرمنسجمِ نظام سیاسی حاکم.


  

  • ایرانجواد طباطباییناسیونالیسم

در همین زمینه

{"qurey":{"category__in":[3222],"post__not_in":[506314],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

فکری روشن در جدال با روشن‌فکری

پای سیاست‌انقلابی در نعلین انقلاب‌فرهنگی

الهیات اعترافات تلویزیونی

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

تداوم تطاول

چه با نمک

بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم

رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست

راهِ بُردن و قانون راهبردی

بر خوانِ آقاخان

میرزا رضا در پنسیلوانیا

بخش‌های سایت

  • صفحه نخست
  • فهرست
    • پـرونـده
    • دبستان
    • فرهنگ
    • سیاست
    • هنر
    • اقتصاد
    • تماشاخانه
    • بینشگاه
    • درآمد
    • وقایع اتفاقیه
    • هم‌یاری
  • تماس با ما
  • درباره ما

هم‌یاری در انتشار تقریر

تازه‌ها

  • تداوم تطاول
  • چه با نمک
  • بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم
  • (بدون عنوان)
  • رهبر انقلاب: پیروزی دولت پزشکیان پیروزی ماست
  • راهِ بُردن و قانون راهبردی
  • بر خوانِ آقاخان
  • میرزا رضا در پنسیلوانیا

عناوین برجسته

اسرائیل اعتراضات روسیه اوکراین امریکا زنان فلسطین رئیسی هسته ای تحریم حجاب رهبری سینما انتخابات ترامپ

روزنامه آنلاین تقریر TAGHRIR.COMروزنامه آنلاین تقریر

Sapere aude
#